قرار بود دیگه از تو ننویسم!
قرار بود دیگه از تو ننویسم!
ولی دوست نداشتنت کارِ من نیست ، حتی وقتی که میدونم فاصله زیادی بینمونه و دستات دوره از دستام ، یا وقتی که میدونم هیچوقت نمیتونم تو چشمات زُل بزنم و ازت بپرسم: اینقدر زلالی رو از کجا آوردی ریختی تو چشمات؟ دوست نداشتنت کارِ من نیست ، حتی وقتی میدونم چقدر ساده از کنارم میگذری ، یا میدونم وقتِ رفتن اسممو صدا نمیزنی که بگی: ببین نرو یا اگه داری میری منم با خودت ببر ... دوست نداشتنت هیچ وقت کارِ من نبوده ، حتی وقتی میدونم اونقدر که دوست دارم ، دوستم نداری.
ولی دوست نداشتنت کارِ من نیست ، حتی وقتی که میدونم فاصله زیادی بینمونه و دستات دوره از دستام ، یا وقتی که میدونم هیچوقت نمیتونم تو چشمات زُل بزنم و ازت بپرسم: اینقدر زلالی رو از کجا آوردی ریختی تو چشمات؟ دوست نداشتنت کارِ من نیست ، حتی وقتی میدونم چقدر ساده از کنارم میگذری ، یا میدونم وقتِ رفتن اسممو صدا نمیزنی که بگی: ببین نرو یا اگه داری میری منم با خودت ببر ... دوست نداشتنت هیچ وقت کارِ من نبوده ، حتی وقتی میدونم اونقدر که دوست دارم ، دوستم نداری.
۳.۵k
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.