به نام خالق چشمان تیله ای تو
به نام خالق چشمان تیله ای تو
انگار شخصی که شانس داشتنش رو تو زندگی فقط یک بار داری ،سر از زندگی من در اورد .
درسته تو مثل یه مکان امن، تو حتی از ترکیب صدای جیک جیک گنجشکا با صدای آبشار هم برام آرامش بخش تری ، تو حتی از یه لیوان قهوه داغِ شیرین هم ، شیرین تری .
شاید من مثل تو کامل نیستم ، درک کافی ندارم ، به قشنگی تمام اجزایه چهرهی بی نقص و حتی بی نظمی نفس های تو هم نیستم ، اما هر زمان ناراحت بودی ، من همیشه هستم تا حالت رو خوب کنم.
هر مشکلی داشتی من هستم تا باهم حلش کنیم ، هر وقت هیجان داشتی من هستم تا پیشم برای بروز تمامش راحت باشی ، من همیشه کنارتم.
تو قشنگترین اتفاق زندگیِ من بودی و هستی قشنگتر و دوستداشتی ، من تو رو اندازهی آسمون و ستارههاش، دریا و آبهاش، جنگل و درختهاش، و دنیا و آدمهاش دوستت دارم .
بیا با هم تمام سختی هارو اسون تر کنیم .
بیا با هم اصلا من ، بیا من میشینم و تمام زخم هایی که تمام این مدت خوردی رو مرحم میبخشم .
بیا با هم تمام شاپرك های آبی رنگ و بشماریم و روی گلبرگ های نیلوفرهای صورتی قدم بزنیم .
اما ناراحتی ؟ سرتو بزار روی سینمو من با نوازش موهای مخملیت برای چند لحظه هم از هیاهوی دنیا دورت کنم .
میخندی ؟ بزار ازشون عکس بگیرم و بشم بهترین عکاس شهر
میرقصی ؟ بزار با هم برقصیم و بشیم قاصدک رقصنده روی گلبرگِ گل رز های سفید
میخوای بری ؟ بزار باهم بریم بین سکوته جنگل .
اگه روزی ، لحظه ای ، جایی بخوای اشک بریزی اشکاتو پاک میکنم و روی چشم هاتو میبوسم تا دیگه یاقوت چشم هات رو نلرزونی .
هرگز حس تنهایی به سینه پر از اخترت راه نده، تا زمانی که من دست از نوازش تمام اون آخر ها بر نداشته ، لبخندت رو از لب هات نگیر و همیشه مثل بارون بهاری خوشحال و آزاد باش . { vargue@ }
انگار شخصی که شانس داشتنش رو تو زندگی فقط یک بار داری ،سر از زندگی من در اورد .
درسته تو مثل یه مکان امن، تو حتی از ترکیب صدای جیک جیک گنجشکا با صدای آبشار هم برام آرامش بخش تری ، تو حتی از یه لیوان قهوه داغِ شیرین هم ، شیرین تری .
شاید من مثل تو کامل نیستم ، درک کافی ندارم ، به قشنگی تمام اجزایه چهرهی بی نقص و حتی بی نظمی نفس های تو هم نیستم ، اما هر زمان ناراحت بودی ، من همیشه هستم تا حالت رو خوب کنم.
هر مشکلی داشتی من هستم تا باهم حلش کنیم ، هر وقت هیجان داشتی من هستم تا پیشم برای بروز تمامش راحت باشی ، من همیشه کنارتم.
تو قشنگترین اتفاق زندگیِ من بودی و هستی قشنگتر و دوستداشتی ، من تو رو اندازهی آسمون و ستارههاش، دریا و آبهاش، جنگل و درختهاش، و دنیا و آدمهاش دوستت دارم .
بیا با هم تمام سختی هارو اسون تر کنیم .
بیا با هم اصلا من ، بیا من میشینم و تمام زخم هایی که تمام این مدت خوردی رو مرحم میبخشم .
بیا با هم تمام شاپرك های آبی رنگ و بشماریم و روی گلبرگ های نیلوفرهای صورتی قدم بزنیم .
اما ناراحتی ؟ سرتو بزار روی سینمو من با نوازش موهای مخملیت برای چند لحظه هم از هیاهوی دنیا دورت کنم .
میخندی ؟ بزار ازشون عکس بگیرم و بشم بهترین عکاس شهر
میرقصی ؟ بزار با هم برقصیم و بشیم قاصدک رقصنده روی گلبرگِ گل رز های سفید
میخوای بری ؟ بزار باهم بریم بین سکوته جنگل .
اگه روزی ، لحظه ای ، جایی بخوای اشک بریزی اشکاتو پاک میکنم و روی چشم هاتو میبوسم تا دیگه یاقوت چشم هات رو نلرزونی .
هرگز حس تنهایی به سینه پر از اخترت راه نده، تا زمانی که من دست از نوازش تمام اون آخر ها بر نداشته ، لبخندت رو از لب هات نگیر و همیشه مثل بارون بهاری خوشحال و آزاد باش . { vargue@ }
۱۲.۵k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.