طلسم
p²⁴
چندین دیقه بعد ات به خونه رسید ماشین رو پارک کرد و سمت خونه قدم برداشت تو راه خونه به داخل کیف دستش نگا میکرد دنبال گوشیش بود
بیخیال شد و به در روبه رویش نگاه کرد یه نفس عمیقی از ته قلبش کشید و در نیمه باز رو هل داد و وارد خونه شد پشت سرش در رو بست و کیفش رو روی میزی که چند قدم با در فاصله داشت گذاشت
و اسم کوک رو صدا کرد
ات. جونگ کوک
ک. ات تو آشپز خونه هستم
ات سمت آشپز خونه رفت و کوک رو دید که در حال آشپزیه و دستش چاقو تیز و برنده
ات. به به چیکارا که نکردی
ک. خودتم خوش اومدی
ات. ممنونم
ات. آقای جئون چیا درس کردی شما برای غذای
امروز
ک. برو دعا کن برا من نباشم گشنه میخوابی چرا یخچالت خالیه
ات. این روزا زیاد اشتها ندارم
ک. به بیمارات میگی غذا به وقت و موقع بخورن خودتم عملیش میکنی ؟
ات. فک کنم منم دارم بیمار میشم
ک. تو خیلیم خوبی
ک. اینا رو درس کردم میزارمشون یخچال وقت نکردی غذا درس کنی گرمشون کن و بخور
ات. چشم
ک. چت شده ات
ات. من؟!
ک. اره تو
ات. چیزیم نیس
ک. رد کن این بازی های حالم خوبه رو ات من تو رو میشماسم
ک. بدون این که حرف بزنی از طرز نفس کشیدنتم میفهمم
ک. چته
ات. یه خورده چند وقته کارم زیاد شده خستم میکنه کوک
کارم میفهمی که مسئولیتشم سنگینه
ک. میفهممت ولی به خودت استراحتلی کوچیکی بده
ات. باشه
کوک کیک و گل رو رو به روی ات گذاشت و خودشم یه صندلی کشید و نشست روش
ک. برا تو گرفتم کیک رو کیک شکلاتی دوس داشتی مگه نه
ات. ارع
ات. یادت نرفته هنوز
ک. مگه میشه یادم بره
کوک شاخه گل رز رو به ات نشون داد
ات به گل نگا کرد و بعد به مچ دستش
ات. ممنونم
ات گل رو بویید و روی میز جلویش گذاشت
و تو دلش گفت به کالکسیونم یه گل دیگه از طرف تو اضافه شد
کوک کیک رو برید و توی یه بشقاب گذاشت و جلوی ات گذاشت
ات. گشنم نیس
ک. من گرفتم برات یه کمی بخور ازش
ات یه چند تیکه از کیک رو خورد به کوک نگا کرد
نگاه کرمش
لبخند صمیمانش
و قلب مهربونش
ات. ممنونم ازت
ک. برا چی
ات. همه چی برا همه چی ممنونم
میدونی خیلی خوشحالم که اون آیینه رو من پیدا کردم
آشنا شدم باهات
وگرنه من تنها میموندم
ک. عه نگو اینجوری مطمئنم یکی بهتر از منو پیدا میکنی و میاریش تو زندگیت
ک. منم خیلی خوشحالم تو اون آیینه رو میدا کردی و دوستی خیلی خوبی بهم دادی زندگی دوباره دادی تو به من ات
ات لبخند زد
و چند ساعتی کوک همراه ات موند وبعدش از پیش ات رفت
بعد رفتن کوک ات گل رز رو از روی میز برداشت و از آشپز خونه بیرون رفت
چندین دیقه بعد ات به خونه رسید ماشین رو پارک کرد و سمت خونه قدم برداشت تو راه خونه به داخل کیف دستش نگا میکرد دنبال گوشیش بود
بیخیال شد و به در روبه رویش نگاه کرد یه نفس عمیقی از ته قلبش کشید و در نیمه باز رو هل داد و وارد خونه شد پشت سرش در رو بست و کیفش رو روی میزی که چند قدم با در فاصله داشت گذاشت
و اسم کوک رو صدا کرد
ات. جونگ کوک
ک. ات تو آشپز خونه هستم
ات سمت آشپز خونه رفت و کوک رو دید که در حال آشپزیه و دستش چاقو تیز و برنده
ات. به به چیکارا که نکردی
ک. خودتم خوش اومدی
ات. ممنونم
ات. آقای جئون چیا درس کردی شما برای غذای
امروز
ک. برو دعا کن برا من نباشم گشنه میخوابی چرا یخچالت خالیه
ات. این روزا زیاد اشتها ندارم
ک. به بیمارات میگی غذا به وقت و موقع بخورن خودتم عملیش میکنی ؟
ات. فک کنم منم دارم بیمار میشم
ک. تو خیلیم خوبی
ک. اینا رو درس کردم میزارمشون یخچال وقت نکردی غذا درس کنی گرمشون کن و بخور
ات. چشم
ک. چت شده ات
ات. من؟!
ک. اره تو
ات. چیزیم نیس
ک. رد کن این بازی های حالم خوبه رو ات من تو رو میشماسم
ک. بدون این که حرف بزنی از طرز نفس کشیدنتم میفهمم
ک. چته
ات. یه خورده چند وقته کارم زیاد شده خستم میکنه کوک
کارم میفهمی که مسئولیتشم سنگینه
ک. میفهممت ولی به خودت استراحتلی کوچیکی بده
ات. باشه
کوک کیک و گل رو رو به روی ات گذاشت و خودشم یه صندلی کشید و نشست روش
ک. برا تو گرفتم کیک رو کیک شکلاتی دوس داشتی مگه نه
ات. ارع
ات. یادت نرفته هنوز
ک. مگه میشه یادم بره
کوک شاخه گل رز رو به ات نشون داد
ات به گل نگا کرد و بعد به مچ دستش
ات. ممنونم
ات گل رو بویید و روی میز جلویش گذاشت
و تو دلش گفت به کالکسیونم یه گل دیگه از طرف تو اضافه شد
کوک کیک رو برید و توی یه بشقاب گذاشت و جلوی ات گذاشت
ات. گشنم نیس
ک. من گرفتم برات یه کمی بخور ازش
ات یه چند تیکه از کیک رو خورد به کوک نگا کرد
نگاه کرمش
لبخند صمیمانش
و قلب مهربونش
ات. ممنونم ازت
ک. برا چی
ات. همه چی برا همه چی ممنونم
میدونی خیلی خوشحالم که اون آیینه رو من پیدا کردم
آشنا شدم باهات
وگرنه من تنها میموندم
ک. عه نگو اینجوری مطمئنم یکی بهتر از منو پیدا میکنی و میاریش تو زندگیت
ک. منم خیلی خوشحالم تو اون آیینه رو میدا کردی و دوستی خیلی خوبی بهم دادی زندگی دوباره دادی تو به من ات
ات لبخند زد
و چند ساعتی کوک همراه ات موند وبعدش از پیش ات رفت
بعد رفتن کوک ات گل رز رو از روی میز برداشت و از آشپز خونه بیرون رفت
۵.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۳