سلام بچه ها حالم خیلی خرابه اصلا حال ندارم.به هر حال نظرا
سلام بچه ها حالم خیلی خرابه اصلا حال ندارم.به هر حال نظراتونم میدینا فهمیدین؟نظررررررررر
✔ستارگان عاشق✔
پارت⑤①
★سهون★
پیش چانی و بکی وایستاده بودم.اه چرا هیومین نمیاد.بکهیون و چانیول همش به دخترا نگاه میکردن و درمورد تیپش تصمیم میگرفتن._اه میشه خفه شین؟چانی:چته تو؟بکی:وااو میگم جسیکا خیلی خوشگل نشده؟چانی:خیلی ناز شده عالیه خوب باربی کره شده،نظرت چیه سهون؟_متنفرم ازش میمون از این خوشگلتره.چانی:بعد اونکاری که با هیومین کرد خوب حق داری که بدت بیاد ازش.بکی:آخ آخ به دوست دخترش توهین کرده.با مشت زدم ب بازوش.چانی:خوب راس میگه_میخوای یه کار کنم گوش ت ۵ تا دور دیگه بچرخه؟چانی:برو گمشو دیگه باهات قهرم.بکی:واای این نایس بادی نیس؟
چانی:آره عشقم نایس بادیه عالیه.(نایس نایس بادی).شروع کرد به رقصیدن_نایس بادی کیه؟کی خوندتش؟بکی:دوس دخیت.چانی:واقعا برات متاسفم که آهنگ دوس دخیتو نمیشناسی._خفه شین اه.لیوان بکهیون افتاد زمین._چیشد؟بکی با دهن باز گفت:هیومینو،شبیه عروسا شده.برگشتم و نگاه کردم خیلی خوشگل شده بود.با لبخند رفتم سمتش که یهو جسیکا اومد جلوم.&باهات کار دارم_من که ندارم.رامو کج کردم که برم دستمو گرفت:در خواست مدیره.با کلافگی اومدم جلوش وایستادمو دستمو از دستش کشیدم بیرون._خوب میشنوم&رابطه تو با هیومین قطع کن_فک نمیکنم به تو ربطی داشته باشه_مدیر گفته باید با یکی از دخترای اس ام باشی_اگه نباشم چی؟&اخراج میشی_من حاضرم ب خاطر هیومین موسیقیو بزارم کنار،خواهشا دخالت نکن.رفتم سمت هیومین.لبخند زدم و کنارش وایستادم.هیومین:سلام سهون_سلااااام،واو پرنسس شدی.لبخند زد و گفت:سهون اینا پدر و مادرمن.تعزیم کردم و گفتم:سلام سهون هستم از دیدنتون خوشحالم.پدر هیومین:به به چه جوون مودبی،سلام پسرم.مادر هیومین:واای تو خیلی خوشتیپی.پسرم دخترم خیلی خوش سلیقه س_من خودم هیومینو انتخاب کردم.پدر هیومین: خوب برین مدیرتون اومد،همه جوونا دارن میرقصن.تعظیم کردمو دست هیومینو گرفتم.رفتیم وسط رقص بقیه همه بچه ها اومدن،دوتا دستشو گرفتم و شروع کردیم به رقصیدن،خیلی خوشگل شده بود.امشب شب عالی ای برای من بود.///
☆جسیکا☆
امروز مدرسه تعطیل بود از دیروز متنفرم.به ساعتم نگاه کردم.ده صبحه در اتاقمو باز کردم،یوری رفته بود شهربازی.نماینده اس ام اومد تو سلامی کردم و براش نسکافه اوردم.&جسیکا چیزی شده؟کار مهمی داری.لبخند زدم:آه بله راستش اوه سهون داره برای اس ام دردسر درست میکنه&چجوری_اون داره با پارک هیومین با یکی از اعضای تی آرا قرار میزاره&خوب اینکه چیز بدی نیس_اما خبر لوهان به شدت بچه های اکسورو خراب کرد و شما میدونید که تی آرا و اکسو تو یک خوابگاهن.به نظر شما باعث شایعه های بدی نمیشه؟&از این نظر فکر نکرده بودم_اوه سهون باید بایکی از دخترای اس ام باشه اینطوری بهتره&من با آقای مدیر حرف میزنم_ممنونم منم با پدر و مادر هیومین حرف میزنم&ممنونم جسیکا واقعا لطف کردی.بلند شد و رفت؛دیگه همه چی داره درست میشه بلاخره سهون مال من میشه.شماره پدر هیومینو گرفتم...&الو_سلام من جسیکام&آه خوبی دخترم_ممنون ولی راستش یه مشکلی برای هیومین پیش اومده........////
♥هیومین♥
جیون و کای رفته بودن سر قرار،با ناراحتی رو تختم نشسته بودم،واای این سهون کوش پس؟لعنتی.من حوصله م سر رفته،گوشیم زنگ خورد.با دیدن اسم سهون خوشحال شدم_الو&سلووم_کجایی تو؟&میخوام برم شهر بازی_تنهایی؟&اوهوم_باشه خوش بگذره.گوشیو قطع کردم.باز زنگ خورد،برداشتم_چیه؟&تنهایی نمیرم_پس با کی میری؟&لوهان.باز گوشیو قطع کردم.باز زنگ زد دیگه جواب ندادم،صدای در اومد.کتمو در اوردم و وسایلمو از تو کیفم در اوردم و پرتش کردم رو تخت.رفتم جلو در و درو باز کردم.سهون بود اومد یه چیزی بگه که درو روش بستم.داد زد:هیومییین من میخوام باتو برمممم نههه لوهااان.درو سریع باز کردم و کشیدمش تو_اه میشه داد نزنی؟&میخواستی جایی بری؟_اهوم با بورام میخواستم برم کتابخونه.دهنشو کج کرد:بورام با لوهان رفته لب دریا،خودتو گول بزن.محکم زدم به بازوش:توهم میخواستی با روح لوهان بری شهربازی&اینم حرفیه._خوب برو بیرون میخوام بخوابم&خوب توکه آماده ی بیا بریم بیرون اممم شهربازی_نمیخوام&بیا دیگه.کتمو برداشتم و پوشیدم وسایلمو ریختم تو کیفم و لبخند زدم:باشه&از خدات بود نه؟_نه.دستمو گرفت و گفت:حرف نزن الان میبرمت سینما ۸ بعدی._چیییی؟&حرف نباشه.سوار ماشین شدیم،عینکمو در اوردم و زدم.نشست پشت فرمون و ماشینو روشن کردم.واای خیلی تند میروند._هی هی سهوننن&چیه؟_واای دلم اومد تو دهنم آروم برو&من فشنگی میرم_من زندگیمو دوس دارم هنوز آرزو دارم&چی از این بهتر با هم بمیریم؟_موافق نیستم واییی&خوبه حالا حامله نیستی.اگه حامله بشی چجوری با رانندگی من کنار میای؟_چییییییی؟.لبخند شیطنت آمیزی زد..محکم با مشتم زدم به بازوش:
✔ستارگان عاشق✔
پارت⑤①
★سهون★
پیش چانی و بکی وایستاده بودم.اه چرا هیومین نمیاد.بکهیون و چانیول همش به دخترا نگاه میکردن و درمورد تیپش تصمیم میگرفتن._اه میشه خفه شین؟چانی:چته تو؟بکی:وااو میگم جسیکا خیلی خوشگل نشده؟چانی:خیلی ناز شده عالیه خوب باربی کره شده،نظرت چیه سهون؟_متنفرم ازش میمون از این خوشگلتره.چانی:بعد اونکاری که با هیومین کرد خوب حق داری که بدت بیاد ازش.بکی:آخ آخ به دوست دخترش توهین کرده.با مشت زدم ب بازوش.چانی:خوب راس میگه_میخوای یه کار کنم گوش ت ۵ تا دور دیگه بچرخه؟چانی:برو گمشو دیگه باهات قهرم.بکی:واای این نایس بادی نیس؟
چانی:آره عشقم نایس بادیه عالیه.(نایس نایس بادی).شروع کرد به رقصیدن_نایس بادی کیه؟کی خوندتش؟بکی:دوس دخیت.چانی:واقعا برات متاسفم که آهنگ دوس دخیتو نمیشناسی._خفه شین اه.لیوان بکهیون افتاد زمین._چیشد؟بکی با دهن باز گفت:هیومینو،شبیه عروسا شده.برگشتم و نگاه کردم خیلی خوشگل شده بود.با لبخند رفتم سمتش که یهو جسیکا اومد جلوم.&باهات کار دارم_من که ندارم.رامو کج کردم که برم دستمو گرفت:در خواست مدیره.با کلافگی اومدم جلوش وایستادمو دستمو از دستش کشیدم بیرون._خوب میشنوم&رابطه تو با هیومین قطع کن_فک نمیکنم به تو ربطی داشته باشه_مدیر گفته باید با یکی از دخترای اس ام باشی_اگه نباشم چی؟&اخراج میشی_من حاضرم ب خاطر هیومین موسیقیو بزارم کنار،خواهشا دخالت نکن.رفتم سمت هیومین.لبخند زدم و کنارش وایستادم.هیومین:سلام سهون_سلااااام،واو پرنسس شدی.لبخند زد و گفت:سهون اینا پدر و مادرمن.تعزیم کردم و گفتم:سلام سهون هستم از دیدنتون خوشحالم.پدر هیومین:به به چه جوون مودبی،سلام پسرم.مادر هیومین:واای تو خیلی خوشتیپی.پسرم دخترم خیلی خوش سلیقه س_من خودم هیومینو انتخاب کردم.پدر هیومین: خوب برین مدیرتون اومد،همه جوونا دارن میرقصن.تعظیم کردمو دست هیومینو گرفتم.رفتیم وسط رقص بقیه همه بچه ها اومدن،دوتا دستشو گرفتم و شروع کردیم به رقصیدن،خیلی خوشگل شده بود.امشب شب عالی ای برای من بود.///
☆جسیکا☆
امروز مدرسه تعطیل بود از دیروز متنفرم.به ساعتم نگاه کردم.ده صبحه در اتاقمو باز کردم،یوری رفته بود شهربازی.نماینده اس ام اومد تو سلامی کردم و براش نسکافه اوردم.&جسیکا چیزی شده؟کار مهمی داری.لبخند زدم:آه بله راستش اوه سهون داره برای اس ام دردسر درست میکنه&چجوری_اون داره با پارک هیومین با یکی از اعضای تی آرا قرار میزاره&خوب اینکه چیز بدی نیس_اما خبر لوهان به شدت بچه های اکسورو خراب کرد و شما میدونید که تی آرا و اکسو تو یک خوابگاهن.به نظر شما باعث شایعه های بدی نمیشه؟&از این نظر فکر نکرده بودم_اوه سهون باید بایکی از دخترای اس ام باشه اینطوری بهتره&من با آقای مدیر حرف میزنم_ممنونم منم با پدر و مادر هیومین حرف میزنم&ممنونم جسیکا واقعا لطف کردی.بلند شد و رفت؛دیگه همه چی داره درست میشه بلاخره سهون مال من میشه.شماره پدر هیومینو گرفتم...&الو_سلام من جسیکام&آه خوبی دخترم_ممنون ولی راستش یه مشکلی برای هیومین پیش اومده........////
♥هیومین♥
جیون و کای رفته بودن سر قرار،با ناراحتی رو تختم نشسته بودم،واای این سهون کوش پس؟لعنتی.من حوصله م سر رفته،گوشیم زنگ خورد.با دیدن اسم سهون خوشحال شدم_الو&سلووم_کجایی تو؟&میخوام برم شهر بازی_تنهایی؟&اوهوم_باشه خوش بگذره.گوشیو قطع کردم.باز زنگ خورد،برداشتم_چیه؟&تنهایی نمیرم_پس با کی میری؟&لوهان.باز گوشیو قطع کردم.باز زنگ زد دیگه جواب ندادم،صدای در اومد.کتمو در اوردم و وسایلمو از تو کیفم در اوردم و پرتش کردم رو تخت.رفتم جلو در و درو باز کردم.سهون بود اومد یه چیزی بگه که درو روش بستم.داد زد:هیومییین من میخوام باتو برمممم نههه لوهااان.درو سریع باز کردم و کشیدمش تو_اه میشه داد نزنی؟&میخواستی جایی بری؟_اهوم با بورام میخواستم برم کتابخونه.دهنشو کج کرد:بورام با لوهان رفته لب دریا،خودتو گول بزن.محکم زدم به بازوش:توهم میخواستی با روح لوهان بری شهربازی&اینم حرفیه._خوب برو بیرون میخوام بخوابم&خوب توکه آماده ی بیا بریم بیرون اممم شهربازی_نمیخوام&بیا دیگه.کتمو برداشتم و پوشیدم وسایلمو ریختم تو کیفم و لبخند زدم:باشه&از خدات بود نه؟_نه.دستمو گرفت و گفت:حرف نزن الان میبرمت سینما ۸ بعدی._چیییی؟&حرف نباشه.سوار ماشین شدیم،عینکمو در اوردم و زدم.نشست پشت فرمون و ماشینو روشن کردم.واای خیلی تند میروند._هی هی سهوننن&چیه؟_واای دلم اومد تو دهنم آروم برو&من فشنگی میرم_من زندگیمو دوس دارم هنوز آرزو دارم&چی از این بهتر با هم بمیریم؟_موافق نیستم واییی&خوبه حالا حامله نیستی.اگه حامله بشی چجوری با رانندگی من کنار میای؟_چییییییی؟.لبخند شیطنت آمیزی زد..محکم با مشتم زدم به بازوش:
۱۶.۸k
۱۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.