عمر آن بود که در صحبت دلدار گذشت/حیف و صد حیف که آن دولت بیدار گذشت/آفتابی زد و ویرانه ی دل روشن کرد/لیک افسوس که زود از سر دیوار گذشت/خیره شد چشم دل از جلوه ی مستانه ی او/تا زدم چشم به هم مهلت دیدار گذشت/برو ای ناصح مجنون ز پی کار دگر/نقش بر آب مزن کار من از کار گذشت/هرچه غم هست خدایا به دل من بفرست/که بلای دل ما از کم و بسیار گذشت/یاد آن صبح درخشنده که میگفت &
#34;عماد&
#34;/عافبت مهر درخشید و شب تار گذشت
(عماد خراسانی)
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.