یاد دارم در غروبی سرد سرد !
یاد دارم در غروبی سرد سرد !
میگذشت از کوچه ما دوره گرد!
داد میزد: کهنه قالی میخرم !
دست دوم جنس عالی میخرم!
کاسه و ظرف سفالی میخرم!
گر نداری،کوزه خالی میخرم!
اشک در چشمان بابا حلقه بست ،عاقبت آهی کشید بغضش شکست:
اول ماه است و نان درسفره نیست،
ای خداشکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود!
اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید!
گفت :آقا سفره خالی میخرید؟
میگذشت از کوچه ما دوره گرد!
داد میزد: کهنه قالی میخرم !
دست دوم جنس عالی میخرم!
کاسه و ظرف سفالی میخرم!
گر نداری،کوزه خالی میخرم!
اشک در چشمان بابا حلقه بست ،عاقبت آهی کشید بغضش شکست:
اول ماه است و نان درسفره نیست،
ای خداشکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود!
اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید!
گفت :آقا سفره خالی میخرید؟
۲.۷k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.