گفتم : از حرفام نرنجیدی ...؟
گفتم : از حرفام نرنجیدی ...؟
گفت : نه!
گفتم : ولی هر کی بود یه چیزی بهم میگفت...!
گفت : مادرم انسولین میزنه...
اولا خیلی دردش میگرفت، بعدش کمتر شد...
حالا هر وقت سوزنو تو پوستش فرو میکنه،
فقط میخنده...
الان منم اونطوری ام...!
#حمید_جدیدی
#دیالوگ_های_خیالی_من
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
گفت : نه!
گفتم : ولی هر کی بود یه چیزی بهم میگفت...!
گفت : مادرم انسولین میزنه...
اولا خیلی دردش میگرفت، بعدش کمتر شد...
حالا هر وقت سوزنو تو پوستش فرو میکنه،
فقط میخنده...
الان منم اونطوری ام...!
#حمید_جدیدی
#دیالوگ_های_خیالی_من
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
۱.۷k
۱۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.