"سیگارِ گوشه یِ لبش رو روشن کرد و گفت :
"سیگارِ گوشه یِ لبش رو روشن کرد و گفت :
- میدونی کِی میفهمی
واقعا تنها شدی ؟
سرمو تکون دادم که نمیدونم .
- وقتی یه شب تا صبح گوشه یِ اتاقت جون کندی و
هیچکی نفهمید
که به دادت برسه ٬
تازه میفهمی کجایِ کاری!!
لبخندش
حتی از اسپرسویِ نیم خورده یِ رویِ میز هم تلختر بود"=)
- میدونی کِی میفهمی
واقعا تنها شدی ؟
سرمو تکون دادم که نمیدونم .
- وقتی یه شب تا صبح گوشه یِ اتاقت جون کندی و
هیچکی نفهمید
که به دادت برسه ٬
تازه میفهمی کجایِ کاری!!
لبخندش
حتی از اسپرسویِ نیم خورده یِ رویِ میز هم تلختر بود"=)
۴.۴k
۱۲ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.