باز شروع کرد از گذشتش گفت ...
باز شروع کرد از گذشتش گفت ...
بهش گفتم : "تو با گذشتت زندگی میکنی
میدونی !
دو نفر هستن که هیچ وقت گذشته هاشونو نمیتونن فراموش کنن ...
یکی اونی که بهش بد کردن ،
عاشق بوده بهش بد کردن ،
از عشق فراریش دادن ،
خسته شده !
یه آدم خسته از گذشته ، خیلی طول میکشه تا خوب بشه ! "
آروم در گوشم گفت : "دسته دومی رو نگفتی ؟"
گفتم : "میخوای بدونی ؟
اونایی که به اون دسته اولیا بد کردن ،
خیلیم بد کردن ،
رفتن ، وقتی که نباید می رفتن ،
هیچ حسی نداشتن ، درست وقتی که باید عاشق میشدن ...
میدونی شاید اولیا حالشون خوب بشه ولی دومیا تا آخر عمر ، گذشتشون رو زندگی میکنن !"
بهش گفتم : "تو با گذشتت زندگی میکنی
میدونی !
دو نفر هستن که هیچ وقت گذشته هاشونو نمیتونن فراموش کنن ...
یکی اونی که بهش بد کردن ،
عاشق بوده بهش بد کردن ،
از عشق فراریش دادن ،
خسته شده !
یه آدم خسته از گذشته ، خیلی طول میکشه تا خوب بشه ! "
آروم در گوشم گفت : "دسته دومی رو نگفتی ؟"
گفتم : "میخوای بدونی ؟
اونایی که به اون دسته اولیا بد کردن ،
خیلیم بد کردن ،
رفتن ، وقتی که نباید می رفتن ،
هیچ حسی نداشتن ، درست وقتی که باید عاشق میشدن ...
میدونی شاید اولیا حالشون خوب بشه ولی دومیا تا آخر عمر ، گذشتشون رو زندگی میکنن !"
۵.۳k
۱۵ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.