داستان
#داستان
روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد .
روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: ... ادامه 👇
نوشتک
.
✍ محمد عباسیان لاری
ایتا
https://eitaa.com/m_lari
سروش
http://sapp.ir/m_lari
آی گپ
https://iGap.net/m_lari
روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد .
روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: ... ادامه 👇
نوشتک
.
✍ محمد عباسیان لاری
ایتا
https://eitaa.com/m_lari
سروش
http://sapp.ir/m_lari
آی گپ
https://iGap.net/m_lari
۸۲۳
۲۲ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.