دلم تنگ است و این شبها یقین دارم که میدانی،
دلم تنگ است و این شبها یقین دارم که میدانی،
صدای غربت غم را از احساسم تو میخوانی،
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین،
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی،
میان برزخ عشقت پریشان و گرفتارم،
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی؟...!!!
صدای غربت غم را از احساسم تو میخوانی،
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین،
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی،
میان برزخ عشقت پریشان و گرفتارم،
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی؟...!!!
۲.۶k
۳۰ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.