باران که میبارد دست و پایم را گم میکنم...

باران که میبارد دست و پایم را گم میکنم...
دلم میخواهد من هم مثل آسمان شروع به باریدن کنم و درست است....من هم مثل او میبارم!!
قدم بر تن خیس خیابان های پاییزی میگزارم راه میروم و صدای شکستن قلبم با خش خش برگ های زرد و نارنجی هم نوا میشود و همان قدر معصومانه خرد میشود...
بغض سنگین آسمان و بوی خاک باران خورده باعث میشود تعادلم را از دست بدهم
شروع به همراهی آسمان میکنم چشمانم رعد و برقی میزنند و اشک هایم چه مظلومانه بر روی گونه هایم می غلتند
آسمان هم به ستوه می آید از اشک هایم،
آرام میشود تا شاید من هم آرام شوم.
دیگر دوستانی خوبی برای هم شده ایم میبارد،میبارم
و با آرامشش آرام میشوم.
#نوشته_های_من
کپی ممنوع