واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد!
واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد!
کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت:
روزی که میخواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر!...
واعظ شادمان شد و تشکر کرد.
روز آخر در خانهی کدخدا رفت و از کیسههای برنج سراغ گرفت.
کدخدا گفت:
راستش برنجی در کار نیست...
آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید!
امثال و حکم
علیاکبر دهخدا
کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت:
روزی که میخواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر!...
واعظ شادمان شد و تشکر کرد.
روز آخر در خانهی کدخدا رفت و از کیسههای برنج سراغ گرفت.
کدخدا گفت:
راستش برنجی در کار نیست...
آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید!
امثال و حکم
علیاکبر دهخدا
۲۰۲
۱۱ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.