ترانه ساز زندگی سلام
ترانه ساز زندگی سلام
دوباره این دل همیشه مات مانده ام
بهانه جوی خنده های توست
دوباره چشمهای خسته ام
که هر بهار زندگی
به وعده های بودنت شکسته است
غمین و منتظربه راه بی سوار توست
دوباره من که با نبودنت غروب کرده ام
تکیده حال و بی صدا
نشسته ام به روی رد پای تو
واز همین هوای دور
و در همین نبودنت
سلام می کنم به لحظه های یاد باد تو
دوباره می دوم میان صحبتت
وگوش می دهم به هق هق نگاه تو
دوباره قول می دهم
وباز می شوم وبال دست های تو
ولی تو ای ترا نه ساز لحظه های خاطره
به حرمت هجوم گریه های من
به پاس این همه محبت و وفای من
چه می کنی به روزگارو حال من
به جز فرارو وسوسه چه می شوی برای من؟! عزیزهک شده به حسرت دلم
سلام می کنم به تو ولی نه پاسخی زروی مهربانیت به من دهی
نه زحمتی برای گفتن نبودنم
من از چه در پی سکوت های تو دویده ام ؟
واز چه حرف می زنم ؟
خدا کند تمام خواب های من توهمی شود برای حال من
خدا کند تمام وعده های تو ادا شود برای روزگارمن
سواره ساز لحظه های بی سوار من
به من بگو هنوز درپی نشستنم میان خاطرات روزگار خسته ات دویده ای ؟
هنوز میشود به چشمهای ناشناس تو که بی رمق شکسته است نگاه کرد ؟
هنوز قلب خسته ات برای غربت دلم تپیده است ؟ چگونه می توان به این همه غم ترانه ام جواب داد !؟
تو پاسخی برای ناله های من نداده ای و من
تو را ترانه سازلحظه های بی سوار خود سروده ام نوید روزهای خوب زندگی کنار من بمان و حسرت بهار را جوانه کن سلام هم صدای بی صدا وخسته ام!
سلام
دوباره این دل همیشه مات مانده ام
بهانه جوی خنده های توست
دوباره چشمهای خسته ام
که هر بهار زندگی
به وعده های بودنت شکسته است
غمین و منتظربه راه بی سوار توست
دوباره من که با نبودنت غروب کرده ام
تکیده حال و بی صدا
نشسته ام به روی رد پای تو
واز همین هوای دور
و در همین نبودنت
سلام می کنم به لحظه های یاد باد تو
دوباره می دوم میان صحبتت
وگوش می دهم به هق هق نگاه تو
دوباره قول می دهم
وباز می شوم وبال دست های تو
ولی تو ای ترا نه ساز لحظه های خاطره
به حرمت هجوم گریه های من
به پاس این همه محبت و وفای من
چه می کنی به روزگارو حال من
به جز فرارو وسوسه چه می شوی برای من؟! عزیزهک شده به حسرت دلم
سلام می کنم به تو ولی نه پاسخی زروی مهربانیت به من دهی
نه زحمتی برای گفتن نبودنم
من از چه در پی سکوت های تو دویده ام ؟
واز چه حرف می زنم ؟
خدا کند تمام خواب های من توهمی شود برای حال من
خدا کند تمام وعده های تو ادا شود برای روزگارمن
سواره ساز لحظه های بی سوار من
به من بگو هنوز درپی نشستنم میان خاطرات روزگار خسته ات دویده ای ؟
هنوز میشود به چشمهای ناشناس تو که بی رمق شکسته است نگاه کرد ؟
هنوز قلب خسته ات برای غربت دلم تپیده است ؟ چگونه می توان به این همه غم ترانه ام جواب داد !؟
تو پاسخی برای ناله های من نداده ای و من
تو را ترانه سازلحظه های بی سوار خود سروده ام نوید روزهای خوب زندگی کنار من بمان و حسرت بهار را جوانه کن سلام هم صدای بی صدا وخسته ام!
سلام
۶.۰k
۲۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.