دکتر نسخه ام را می نوشت..
دکتر نسخه ام را می نوشت..
پدرم به عینک ها نگاه می کرد.
و من به این فکر میکردم که دیگر
هیچ گاه نمی توانم با چشمان خودم..
از دور ببینمت!
پریا_رجبی
.
پدرم به عینک ها نگاه می کرد.
و من به این فکر میکردم که دیگر
هیچ گاه نمی توانم با چشمان خودم..
از دور ببینمت!
پریا_رجبی
.
۴۶۴
۱۹ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.