از "ملت عشق" تا قاتل شدن نجفی
از "ملت عشق" تا قاتل شدن نجفی
معلم عربیمان کوتاهقد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشمهای آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجهی موردعلاقهاش.
خودکار میگذاشت لای انگشتهای باریک بچهها و آنقدر فشار میداد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.
موهای شقیقهی علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سیکیلو میشد، جیغ میکشید ...
▪ ️بعدها تنبیهبدنی دانشآموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمیرفسنجانی بود. اسمش؟ محمدعلی نجفی!
◾ ️محمدعلی نجفی، که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر میکند به مسیر پرپیچوخم زندگیاش.
به اینکه چه دانشآموز درسخوانی بود.
▫ ️ کسب رتبهی دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستانهای ایران
▫ ️ کسب رتبهی اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف
▫ ️ کسب رتبهی اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور
▫ ️ کسب رتبهی اول در میان فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف
▫ ️ کسب نمرهی A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا
▫ ️ به وزیر آموزش و پرورش شدن،
به وزیر علوم شدن،
به شهردار تهران شدن،
به رئیس سازمان میراث شدن،
و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.
به تحسینها، مدالها، افتخارها،
به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد،
به روزی که استعفا کرد،
به روزی که سرش را گذاشت روی پای میترا استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.
با لبخندی که انگار پوزخند میزد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفتهاند.
◾ ️این خلاصهی راهِ رفتهی مردیست که حالا در خلوتش از شاملو زمزمه میکند:
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
◾ ️او آدم کُشته است.
قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردارِ خوشپوش تهران بوده باشی.
حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. میخواست رازهایم را فاش کند».
چه رازی که فاششدنش از این بدتر بود؟
که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبهی دار؟
امان از الاکلنگ روزگار!
◾ ️نمیدانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش، عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.
بقیه در پست بعد ....
معلم عربیمان کوتاهقد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشمهای آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجهی موردعلاقهاش.
خودکار میگذاشت لای انگشتهای باریک بچهها و آنقدر فشار میداد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.
موهای شقیقهی علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سیکیلو میشد، جیغ میکشید ...
▪ ️بعدها تنبیهبدنی دانشآموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمیرفسنجانی بود. اسمش؟ محمدعلی نجفی!
◾ ️محمدعلی نجفی، که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر میکند به مسیر پرپیچوخم زندگیاش.
به اینکه چه دانشآموز درسخوانی بود.
▫ ️ کسب رتبهی دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستانهای ایران
▫ ️ کسب رتبهی اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف
▫ ️ کسب رتبهی اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور
▫ ️ کسب رتبهی اول در میان فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف
▫ ️ کسب نمرهی A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا
▫ ️ به وزیر آموزش و پرورش شدن،
به وزیر علوم شدن،
به شهردار تهران شدن،
به رئیس سازمان میراث شدن،
و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.
به تحسینها، مدالها، افتخارها،
به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد،
به روزی که استعفا کرد،
به روزی که سرش را گذاشت روی پای میترا استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.
با لبخندی که انگار پوزخند میزد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفتهاند.
◾ ️این خلاصهی راهِ رفتهی مردیست که حالا در خلوتش از شاملو زمزمه میکند:
هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
◾ ️او آدم کُشته است.
قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردارِ خوشپوش تهران بوده باشی.
حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. میخواست رازهایم را فاش کند».
چه رازی که فاششدنش از این بدتر بود؟
که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبهی دار؟
امان از الاکلنگ روزگار!
◾ ️نمیدانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش، عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.
بقیه در پست بعد ....
۲.۶k
۰۹ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.