در دنیایی که نیازهای اولیه پول، خانواده ی اسم و رسم دار،
در دنیایی که نیازهای اولیه پول، خانوادهی اسم و رسمدار، خوش هیکلی، لباس سفارشیدوز، موهای روغن زده و لبخند جذاب بودند، من چیزی برای عرضه نداشتم. تنها چیزی که در آنجا گیرم میآمد فضایی برای نفس کشیدن بود؛ کمی آرامش، کمی دلخوشی، کمی فراغت از درس خواندن و کتاب حفظ کردن و بعد تباهی. نمیدانم چه نوع تباهی. یکی از نتایج سیزده ساله بودن این است که نه تنها میتوانی در لحظه زندگی کنی، بلکه آینده را هم پیشبینی میکنی، بدون اینکه ذرهای نگرانش باشی...
👤 رومن گاری
👤 رومن گاری
۳۲۱
۲۸ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.