ادامه از پست قبل
ادامه از پست قبل
http://wisgoon.com/pin/27227973/
حر نگران و آشفته در گوشهای ایستاد و به فکر فرو رفت. به دنبال بهانهای میگشت که از لشکر عمر سعد جدا شود، لذا نزد «قره بن قیس» آمد و گفت:
اسبت را آب دادهای؟
گفت: نه!
حر گفت: نمیخواهی آبش دهی؟ من می روم و او را سیراب میکنم.
و با این بهانه از لشکر عمر سعد فاصله گرفت و راهش را به طرف خیمهگاه امام، کج کرد. مهاجر بن اوس که همراهش بود، به حر گفت:
از کارهایت متحیر شدهام، به خدا قسم هرگز تو را این گونه ندیدهام، اگر از دلیران کوفه سؤال میکردند، نام تو را میبردم.
حر در جواب گفت:
«به خدا قسم، خود را در میان بهشت و جهنم میبینم، ولی چیزی را بر بهشت ترجیح نخواهم داد. اگر چه مرا بکشند و پاره پاره کرده و بسوزانند.»
حر به خیام اهل بیت نزدیک میشد، در حالیکه دست بر سر نهاده بود و زمزمه میکرد:
«أَللهُم إِلَیْکَ أَنَبْتُ، فَتُبْ عَلَی، فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِکَ وَ أَوْلادِ بِنْتِ نَبِیکَ».
امام به او مژده داد که خدا توبهاش را میپذیرد.
حر گفت:
«...ای حسین، چون اولین کسی بودم که راه را بر تو بستم، اجازه بده اولین شهید در راهت باشم، شاید به این وسیله در زمره کسانی باشم که فردای قیامت با جدت محمد مصطفی(ص) مصافحه میکنند.»
حر پیشاپیش امام حسین(ع) ایستاد و خطاب به لشکر دشمن گفت:
«ای اهل کوفه، این بنده صالح خدا را فرا خواندید، وقتی آمد او را رها کردید. گفتید در راه تو جان تقدیم میکنیم؛ آنگاه بر او شمشیر کشیدید. او را نگه داشته و از همه طرف محاصره کردید و نمیگذارید در سرزمین پهناور خدا به سویی رود. مانند اسیر در دست شما مانده است و بر سود و زیان خود قدرت ندارد، آب فرات را از او، زنان، دختران و خویشانش مانع شدهاید، در حالی که یهود و نصارا از آب فرات مینوشند و خوکان و سگان در آن میغلتند. اینها از تشنگی به جان آمدهاند. پاس حرمت ذریه محمد(ص) را نداشتید. خدا روز تشنگی، شما را سیراب نکند.»
بعد از این خطابه، گروهی به او حمله کردند. حر توانست با نبردی شجاعانه ۴۰ نفر از دشمن را به درک واصل کند. ولی سرانجام بر اثر ضربهای که بر اسبش خورد، بر زمین افتاد و مجروح شد. اصحاب امام حسین(ع) پیکرش را به خیمهگاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، حضرت خم شد و فرمود:
«أَنْتَ الحُر کَما سَمتْکَ أُمکَ حُراً فی الدنْیا وَالاْخِرَهِ…».
تو آزاده هستی، همانگونه که مادرت تو را نام نهاد، در دنیا و آخرت آزاده هستی...
#پیام_عاشورا #یا_حسین #یاحسین #امام_حسین #اباعبدالله_الحسین #کربلا #عاشورا #تاسوعا #شهادت #علمدار_کربلا #ابوالفضل_العباس #حضرت_امام_حسین #حضرت_ابوالفضل #حضرت_عباس #محرم #اربعین #عزاداری #عزاداری_محرم #سالار_شهیدان
http://wisgoon.com/pin/27227973/
حر نگران و آشفته در گوشهای ایستاد و به فکر فرو رفت. به دنبال بهانهای میگشت که از لشکر عمر سعد جدا شود، لذا نزد «قره بن قیس» آمد و گفت:
اسبت را آب دادهای؟
گفت: نه!
حر گفت: نمیخواهی آبش دهی؟ من می روم و او را سیراب میکنم.
و با این بهانه از لشکر عمر سعد فاصله گرفت و راهش را به طرف خیمهگاه امام، کج کرد. مهاجر بن اوس که همراهش بود، به حر گفت:
از کارهایت متحیر شدهام، به خدا قسم هرگز تو را این گونه ندیدهام، اگر از دلیران کوفه سؤال میکردند، نام تو را میبردم.
حر در جواب گفت:
«به خدا قسم، خود را در میان بهشت و جهنم میبینم، ولی چیزی را بر بهشت ترجیح نخواهم داد. اگر چه مرا بکشند و پاره پاره کرده و بسوزانند.»
حر به خیام اهل بیت نزدیک میشد، در حالیکه دست بر سر نهاده بود و زمزمه میکرد:
«أَللهُم إِلَیْکَ أَنَبْتُ، فَتُبْ عَلَی، فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِکَ وَ أَوْلادِ بِنْتِ نَبِیکَ».
امام به او مژده داد که خدا توبهاش را میپذیرد.
حر گفت:
«...ای حسین، چون اولین کسی بودم که راه را بر تو بستم، اجازه بده اولین شهید در راهت باشم، شاید به این وسیله در زمره کسانی باشم که فردای قیامت با جدت محمد مصطفی(ص) مصافحه میکنند.»
حر پیشاپیش امام حسین(ع) ایستاد و خطاب به لشکر دشمن گفت:
«ای اهل کوفه، این بنده صالح خدا را فرا خواندید، وقتی آمد او را رها کردید. گفتید در راه تو جان تقدیم میکنیم؛ آنگاه بر او شمشیر کشیدید. او را نگه داشته و از همه طرف محاصره کردید و نمیگذارید در سرزمین پهناور خدا به سویی رود. مانند اسیر در دست شما مانده است و بر سود و زیان خود قدرت ندارد، آب فرات را از او، زنان، دختران و خویشانش مانع شدهاید، در حالی که یهود و نصارا از آب فرات مینوشند و خوکان و سگان در آن میغلتند. اینها از تشنگی به جان آمدهاند. پاس حرمت ذریه محمد(ص) را نداشتید. خدا روز تشنگی، شما را سیراب نکند.»
بعد از این خطابه، گروهی به او حمله کردند. حر توانست با نبردی شجاعانه ۴۰ نفر از دشمن را به درک واصل کند. ولی سرانجام بر اثر ضربهای که بر اسبش خورد، بر زمین افتاد و مجروح شد. اصحاب امام حسین(ع) پیکرش را به خیمهگاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، حضرت خم شد و فرمود:
«أَنْتَ الحُر کَما سَمتْکَ أُمکَ حُراً فی الدنْیا وَالاْخِرَهِ…».
تو آزاده هستی، همانگونه که مادرت تو را نام نهاد، در دنیا و آخرت آزاده هستی...
#پیام_عاشورا #یا_حسین #یاحسین #امام_حسین #اباعبدالله_الحسین #کربلا #عاشورا #تاسوعا #شهادت #علمدار_کربلا #ابوالفضل_العباس #حضرت_امام_حسین #حضرت_ابوالفضل #حضرت_عباس #محرم #اربعین #عزاداری #عزاداری_محرم #سالار_شهیدان
۵.۲k
۱۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.