من عاشق پاییزم...
من عاشق پاییزم...
پاییز یعنی هوا کم کم سرد میشود و تو هرروز، بیشتر زیر پتو میخزی و سعی میکنی تا جایی که زمان داری، از سرمای سوزناک دم صبح، خود را در امان بداری، اما چه فایده که میدانی بالاخره باید بلند شوی و به مدرسه، دانشگاه یا سر کارت بروی! البته همان چند دقیقه خود را گرم نگه داشتن، نشاط کل روزت را فراهم میکند!
پاییز برای من، مژده زیبای فرارسیدن روز تولدم است؛ آن هم به آرامی! گویی از وقتی پاییز شروع میشود، هرروز بیشتر از دیروز، حال و هوای تولد به خود میگیرم و در پوست خود نمیگنجم!
پاییز برای من، تداعی آرامش فصل هاست!
از صدای آرامش بخش ریزش تند باران تا سکوتی که هنگام بارش برف، بر خیابان ها حکمفرما میشود!
در راه بازگشت از دانشگاه، زیر باران تند پاییزی، در حالی که هرکسی به طرفی میدود تا سرپناهی بیابد، ناخوداگاه قدم هایم کند تر و کش دار تر میشود... فقط برای بیشتر لذت بردن از عطر خوشی که در هوا میپیچد و قطراتی که وجودم را طراوت میبخشند...
به ریزش دانه های سفید برف که دقیق شوم، در میانشان غرق میگردم، گویی جزیی از آنهایم و من هم با آنها میبارم!
بوی نمی که باران طراوت بخش پاییزی و سفیدی کم نظیری که برف زیبای اواخر پاییز بر جای میگذارند، یکی شامه ام را جانی تازه میبخشد و یکی چشمانم را!
پاییز یعنی لباس های بافتنی رنگ و وارنگ و نه فقط گرم کننده؛ که دلگرم کننده! لباس هایی که نیمی از سال از آنها بی خبر بودی و حالا با دیدنشان، دوباره سر ذوق میآیی، مثل وقتی که دوست قدیمی ات را بعد از ماه ها، دوباره دیده باشی!
سطح خیابان با برگ هایی که روی زمین ریخته، شبیه بعضی تابلوهای نقاشی پرطرفداری شده که نقاشش بی هدف و فقط بر اساس احساسش، رنگ را به بوم نقاشی پاشیده است؛ یک بوم سفید با گله به گله رنگ های مختلف که به فراخور حالشان بعضا با هم ترکیب میشوند و رنگ تازه ای میسازند! درست مثل آسفالت سیاه رنگ و تاریک خیابان که با برگ های مختلف در رنگ های مختلف، حالا رنگی تازه به خود میبیند...
پاییز فصل تغییر و تحول است... فصل تحویل تابستان به زمستان؛ انگار پاییز عزیزم را میبینم که با صبری مادرانه، یکی یکی برگ های درختان را میخشکاند و به آرامی هوا را رو به سردی میبرد تا درختانش به خواب زمستانی بروند و برای شروعی دوباره در بهار، خود را آماده کنند...
پاییز فصل زیبای رنگارنگی ست که همواره کدورتی در آسمانش هویداست، همین ابری همیشگی آسمانش است که آدمی را به فکر فرو میبرد و پاییز را برای انسان دلربا و فریبا میسازد؛ چرا که با همه این فریبندگی های کم نظیری که دارد، باز هم دلش گرفته است! این چه رازی ست که تو با خود داری پاییز؟ پادشاه فصل ها!
پاییز یعنی هوا کم کم سرد میشود و تو هرروز، بیشتر زیر پتو میخزی و سعی میکنی تا جایی که زمان داری، از سرمای سوزناک دم صبح، خود را در امان بداری، اما چه فایده که میدانی بالاخره باید بلند شوی و به مدرسه، دانشگاه یا سر کارت بروی! البته همان چند دقیقه خود را گرم نگه داشتن، نشاط کل روزت را فراهم میکند!
پاییز برای من، مژده زیبای فرارسیدن روز تولدم است؛ آن هم به آرامی! گویی از وقتی پاییز شروع میشود، هرروز بیشتر از دیروز، حال و هوای تولد به خود میگیرم و در پوست خود نمیگنجم!
پاییز برای من، تداعی آرامش فصل هاست!
از صدای آرامش بخش ریزش تند باران تا سکوتی که هنگام بارش برف، بر خیابان ها حکمفرما میشود!
در راه بازگشت از دانشگاه، زیر باران تند پاییزی، در حالی که هرکسی به طرفی میدود تا سرپناهی بیابد، ناخوداگاه قدم هایم کند تر و کش دار تر میشود... فقط برای بیشتر لذت بردن از عطر خوشی که در هوا میپیچد و قطراتی که وجودم را طراوت میبخشند...
به ریزش دانه های سفید برف که دقیق شوم، در میانشان غرق میگردم، گویی جزیی از آنهایم و من هم با آنها میبارم!
بوی نمی که باران طراوت بخش پاییزی و سفیدی کم نظیری که برف زیبای اواخر پاییز بر جای میگذارند، یکی شامه ام را جانی تازه میبخشد و یکی چشمانم را!
پاییز یعنی لباس های بافتنی رنگ و وارنگ و نه فقط گرم کننده؛ که دلگرم کننده! لباس هایی که نیمی از سال از آنها بی خبر بودی و حالا با دیدنشان، دوباره سر ذوق میآیی، مثل وقتی که دوست قدیمی ات را بعد از ماه ها، دوباره دیده باشی!
سطح خیابان با برگ هایی که روی زمین ریخته، شبیه بعضی تابلوهای نقاشی پرطرفداری شده که نقاشش بی هدف و فقط بر اساس احساسش، رنگ را به بوم نقاشی پاشیده است؛ یک بوم سفید با گله به گله رنگ های مختلف که به فراخور حالشان بعضا با هم ترکیب میشوند و رنگ تازه ای میسازند! درست مثل آسفالت سیاه رنگ و تاریک خیابان که با برگ های مختلف در رنگ های مختلف، حالا رنگی تازه به خود میبیند...
پاییز فصل تغییر و تحول است... فصل تحویل تابستان به زمستان؛ انگار پاییز عزیزم را میبینم که با صبری مادرانه، یکی یکی برگ های درختان را میخشکاند و به آرامی هوا را رو به سردی میبرد تا درختانش به خواب زمستانی بروند و برای شروعی دوباره در بهار، خود را آماده کنند...
پاییز فصل زیبای رنگارنگی ست که همواره کدورتی در آسمانش هویداست، همین ابری همیشگی آسمانش است که آدمی را به فکر فرو میبرد و پاییز را برای انسان دلربا و فریبا میسازد؛ چرا که با همه این فریبندگی های کم نظیری که دارد، باز هم دلش گرفته است! این چه رازی ست که تو با خود داری پاییز؟ پادشاه فصل ها!
۲۱.۷k
۰۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.