مرا باور کن
مرا باور کن
پارت 51
ریاء
چشمامو یواش باز کردم من کجام
من روی تخت چکار می کنم کی منو تو اتاق کلبه آورد
به ژاکتی که روم انداخته شده نگاه کردم این دیگه مال کیه؟
ژاکتو رو بو کردم انگار بوش برام آشنا اس
وایسا من دیشب روی مبل خوابیدم و دفتر خاطرات سماء دستم بود
به دور و ورم نگاه کردم که دفتر خاطرات رو پیدا نکردم
صدایی از بیرون اتاق اومد
کنجکاو شدم بدونم کی منو آورد اینجا
رفتم بیرون از اتاق که با...................
که با آرمان روبه رو شدم
واااا این آنجا چکار می کنه
آرمان _سلام. صبح بخیر
_تو.... تو.... منظورم شما... اینجا چکار می کنی
آرمان _یعنی چی اینجا چکار کنم کلبه مال خودمه چرا نیام اینجا هااا
یعنییییییی آرمان دیشب منو گذاشت روی تخت
ارمان_ دیشب خیلی دنبالت گشتیم حتی دانیال به کلانتری زنگ زد ولی ساعت 12 شب اومدم اینجا و تورو دیدم که داشتی یه تکه یخ می شدی
_چراااا ن یادمه دیشب حالم خیلی خوب بود
آرمان _ دیشب همه ی کلبه سرد بود اگه نمی یومدم و شومینه رو روشن نمی کردم الان مرده بودی
_دست شما درد نکنه آقا آرمان ولی به بچه ها گفتی که من اینجام
+آره گفتم ولی دلبر پیش از حد نگرانت بود و وقتی بهش گفتم تو اینجایی خیالش راحت شد. حالا بیا صبحونه بخور تا بریم
_قبل از اینکه صبحونه بخورم یه سوأل دارم
+ خوب بگو؟
_ دیشب دفتره خاطرات سماء دستم بود میدونی الان کجاست؟
+من دیشب وقتی اومدم هیچ دفتری دست نبود
چجوری هااااا من یادمه دفتر دستم بود یا آرمان دروغ میگه یا من توهم دیدم که دفتر رو پیدا کردم فقط خدا می دونه
********************
پارت 51
ریاء
چشمامو یواش باز کردم من کجام
من روی تخت چکار می کنم کی منو تو اتاق کلبه آورد
به ژاکتی که روم انداخته شده نگاه کردم این دیگه مال کیه؟
ژاکتو رو بو کردم انگار بوش برام آشنا اس
وایسا من دیشب روی مبل خوابیدم و دفتر خاطرات سماء دستم بود
به دور و ورم نگاه کردم که دفتر خاطرات رو پیدا نکردم
صدایی از بیرون اتاق اومد
کنجکاو شدم بدونم کی منو آورد اینجا
رفتم بیرون از اتاق که با...................
که با آرمان روبه رو شدم
واااا این آنجا چکار می کنه
آرمان _سلام. صبح بخیر
_تو.... تو.... منظورم شما... اینجا چکار می کنی
آرمان _یعنی چی اینجا چکار کنم کلبه مال خودمه چرا نیام اینجا هااا
یعنییییییی آرمان دیشب منو گذاشت روی تخت
ارمان_ دیشب خیلی دنبالت گشتیم حتی دانیال به کلانتری زنگ زد ولی ساعت 12 شب اومدم اینجا و تورو دیدم که داشتی یه تکه یخ می شدی
_چراااا ن یادمه دیشب حالم خیلی خوب بود
آرمان _ دیشب همه ی کلبه سرد بود اگه نمی یومدم و شومینه رو روشن نمی کردم الان مرده بودی
_دست شما درد نکنه آقا آرمان ولی به بچه ها گفتی که من اینجام
+آره گفتم ولی دلبر پیش از حد نگرانت بود و وقتی بهش گفتم تو اینجایی خیالش راحت شد. حالا بیا صبحونه بخور تا بریم
_قبل از اینکه صبحونه بخورم یه سوأل دارم
+ خوب بگو؟
_ دیشب دفتره خاطرات سماء دستم بود میدونی الان کجاست؟
+من دیشب وقتی اومدم هیچ دفتری دست نبود
چجوری هااااا من یادمه دفتر دستم بود یا آرمان دروغ میگه یا من توهم دیدم که دفتر رو پیدا کردم فقط خدا می دونه
********************
۹.۰k
۲۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.