آیدای خودم، آیدای احمد...
آیدای خودم، آیدای احمد...
شریک سرنوشت و رفیق راه من...!
دست مرا بگیر. با تو میخواهم برخیزم.
تو رستاخیز حیات منی...
هنوز نمیتوانم باور کنم، نمیتوانم بنویسم،
نمیتوانم فکر کنم... همینقدر، مست و برقزده، گیج و خوشبخت، با خودم میگویم: برکت عشق تو با من باد! - و این، دعای همهی عمر من است،
هر بامداد که با تو از خواب بیدار شوم و هر شامگاه که در کنار تو به خواب میروم.
برکت عشق تو با من باد...!
"احمد تو"
👤 احمد شاملو
📚 مثل خون در رگهای من
شریک سرنوشت و رفیق راه من...!
دست مرا بگیر. با تو میخواهم برخیزم.
تو رستاخیز حیات منی...
هنوز نمیتوانم باور کنم، نمیتوانم بنویسم،
نمیتوانم فکر کنم... همینقدر، مست و برقزده، گیج و خوشبخت، با خودم میگویم: برکت عشق تو با من باد! - و این، دعای همهی عمر من است،
هر بامداد که با تو از خواب بیدار شوم و هر شامگاه که در کنار تو به خواب میروم.
برکت عشق تو با من باد...!
"احمد تو"
👤 احمد شاملو
📚 مثل خون در رگهای من
۴.۲k
۲۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.