جز مرگ چیزی توی بساطم نمانده!
جز مرگ چیزی توی بساطم نمانده!
هر شب به راههایی فکر میکنم
که میشود از آنها رفت
میشود در آنها مُرد
بعد اما فکر میکنم به دوست داشتن
به اینکه شاید یک نفر، یک جای دنیا
بنا را بر دوست داشتنم گذاشته باشد.
اما هنوز بودنش به دست و دلِ من قد نداده...
با همین فکر مُردن را به بعد موکول میکنم.
اما نمیدانم تا کجا؛
تا کجا نمیرم؛ تا کجا طاقت بیاورم
کفاف میدهد؟
همین “تا” را اگر میفهمیدم، بعد از هر رنج
بعد از هر زخم؛ شاید کمتر میمردم.
اینهمه مرگ که در من میبینی،
باور کن همه از ندانستن است.
نمیدانم این “تا” کجای ماجرا قرار است سر برسد، نقطه بگذارد و بگوید: اینجا... همینجا را میگفتم، تا اینجا لطفا نَمیر... تا اینجا که طاقت بیاوری کفاف میدهد...
#مریم_قهرمانلو
هر شب به راههایی فکر میکنم
که میشود از آنها رفت
میشود در آنها مُرد
بعد اما فکر میکنم به دوست داشتن
به اینکه شاید یک نفر، یک جای دنیا
بنا را بر دوست داشتنم گذاشته باشد.
اما هنوز بودنش به دست و دلِ من قد نداده...
با همین فکر مُردن را به بعد موکول میکنم.
اما نمیدانم تا کجا؛
تا کجا نمیرم؛ تا کجا طاقت بیاورم
کفاف میدهد؟
همین “تا” را اگر میفهمیدم، بعد از هر رنج
بعد از هر زخم؛ شاید کمتر میمردم.
اینهمه مرگ که در من میبینی،
باور کن همه از ندانستن است.
نمیدانم این “تا” کجای ماجرا قرار است سر برسد، نقطه بگذارد و بگوید: اینجا... همینجا را میگفتم، تا اینجا لطفا نَمیر... تا اینجا که طاقت بیاوری کفاف میدهد...
#مریم_قهرمانلو
۱۶.۶k
۲۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.