عشق
عشق
ما همه ایستاده ایم تا عشق را گردن زنند
تا که آتش را بیفروزند و بر خرمن زنند
عشق گویا متهم بر جرم عاشق کردن است
احمقی آتش زده، مردم چرا دامن زنند؟
گر بمیرد عشق، دل ها می شوند از جنس سنگ
عاقبت هم دست بر دل، از خدا کندن زنند
باغ را باید رفو کرد از تمام هرزه ها-
جای اینکه دست بر یک شاخه گل چیدن زنند
کسر شان عشق باشد هم نشینی با شما
جای آن آتش بیفروزید تا بر من زنند
حسین حیدری"رهگذر"
۱۳۹۶/۱۱/۷
از مجموعه اشعار "مرتــــد"
ما همه ایستاده ایم تا عشق را گردن زنند
تا که آتش را بیفروزند و بر خرمن زنند
عشق گویا متهم بر جرم عاشق کردن است
احمقی آتش زده، مردم چرا دامن زنند؟
گر بمیرد عشق، دل ها می شوند از جنس سنگ
عاقبت هم دست بر دل، از خدا کندن زنند
باغ را باید رفو کرد از تمام هرزه ها-
جای اینکه دست بر یک شاخه گل چیدن زنند
کسر شان عشق باشد هم نشینی با شما
جای آن آتش بیفروزید تا بر من زنند
حسین حیدری"رهگذر"
۱۳۹۶/۱۱/۷
از مجموعه اشعار "مرتــــد"
۱۲.۸k
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.