دخترای خشن و پسرای مظلوم پارت یازدهم
#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم #پارت_یازدهم
از زبون #ریحانه
من بغل دست بکی نشسته بودم هنوز شروع نشده بود داشت جیغ میزد😂
+یا(هی)هنوز شروع نشده که تو داری جیغ میکشی
بکی:خوب ترسناکه ارتفاع و نگاه
+😐موندم شروع شد چه اتفاقی قراره بیوفته😐
بکی:قراره من بمیرم
+قبل اینکه تو بمیری من هودم میکشمت
بکی:عه چیلا؟؟
+فقط کافیه جیغ بزنی
رویا:الان شروع میشه ههوورررااا😜
لوهان:میخوام بمیرم😭
رویا:عه ترسو بازی درنیار دیگه چیزی نمیشه
کریس:نمیشد من بغل دست سوهو بشینم بغل دست این نشسنم
ارزو:این به تیربرق میگن
وفا:که جنابعالی هستی😂
کریس😡😠😠
عسل:بچه ها من حالم بده
وفا:دوباره اون؟؟
عسل:اره😖
چانیول:میخوای بریم پایین؟؟
عسل:نه من خودممیرم
چانیول:باشه👍
عسل:ببخشید کیونگ
کیونگ:اشکالی نداره فدای سرت😘
عسل پیاده شد و ترن هوایی راه افتاد دیدم عسل اون دورو اطراف نیست خیلی نگران شدم
کای:یه دور دیگه چطوره؟؟
کریس:عالیه
وفا:الانه که اشکم دربیاد😢
سوهو:نگران نباش منم مثل توعم
ارزو:یییوووههووو
همه داشتن خوش میگذروندن با اینکه این وسیله رو خیلی دوست داشتم ولی نگران عسا بودم نکنه دوباره یاد اون اتفاق بیوفته
بالاخره پیاده شدیم با نگرانی دنبال عسل میگشتم
چانبک:دنبال چی میگردی؟؟
+دنبال عسل نمیدونم کجاس😵
ارزو:نکنه دوباره یاد محمد افتاده؟؟😱
رویا:ننه🤒🤒🤒
چانی:محمد کیه؟؟
وفا:داداش کوچیکه عسل
بکی:خوب بده یاده داداشش بیوفته؟؟
+نه اخه این اتفاق بدیه
کریس:مثل ادم حرف بزنید بهمیم ماعم😒
ارزو:خیلی وقت پیش خونه عسل اینا اتیش میگیره و بعد محمد داداش کوچیکه عسل برای نجاتش توی اتیش میمونه و اونجا میمیره از اون موقع عسل از اتیش میترسه و چیزای هیجانی براش بده😭
چانی:پس یعنی...
+یعنی اون الان حاش بده و ممکنه هر اتفاقی براش بیوفته
بکی:وای چه اتفاق بدی😭
کریس:ایزنات مای استایل😑
سوهو:همه پخش شیم و دنبالش بگردیم
همه شروع کردیم با گشان وای نکنه یه اتفاق بدی افتاده براش😱
اصلا پیداش نمیکردم که به یکی برخورد کردم سرم و اوردم بالا چشام گرد شد این...این...سهیل بود که نکنه اون با سرعت تمام دویدم وه دوباره خوردم به یکی
بکی:حواست کجاس دخترهی
+بک کمک کمکم کن اون پسرا میخواد اذیتم کنه😭
بکی:چی؟؟
سهیل هی بهمون نزدیک میشد رفتم پشت بکی پناه گرفتم
+اون خواستگار قبلیمه که ردش کردم الان اینجاس نمیدونم از ناکجا اباد اومد ولی کمکم کن از شرش خلاص شم
بکی:باشه کمکت میکنم😒
اما سهیل کجا و بکی کجا😭
ادامه دارد❤
از زبون #ریحانه
من بغل دست بکی نشسته بودم هنوز شروع نشده بود داشت جیغ میزد😂
+یا(هی)هنوز شروع نشده که تو داری جیغ میکشی
بکی:خوب ترسناکه ارتفاع و نگاه
+😐موندم شروع شد چه اتفاقی قراره بیوفته😐
بکی:قراره من بمیرم
+قبل اینکه تو بمیری من هودم میکشمت
بکی:عه چیلا؟؟
+فقط کافیه جیغ بزنی
رویا:الان شروع میشه ههوورررااا😜
لوهان:میخوام بمیرم😭
رویا:عه ترسو بازی درنیار دیگه چیزی نمیشه
کریس:نمیشد من بغل دست سوهو بشینم بغل دست این نشسنم
ارزو:این به تیربرق میگن
وفا:که جنابعالی هستی😂
کریس😡😠😠
عسل:بچه ها من حالم بده
وفا:دوباره اون؟؟
عسل:اره😖
چانیول:میخوای بریم پایین؟؟
عسل:نه من خودممیرم
چانیول:باشه👍
عسل:ببخشید کیونگ
کیونگ:اشکالی نداره فدای سرت😘
عسل پیاده شد و ترن هوایی راه افتاد دیدم عسل اون دورو اطراف نیست خیلی نگران شدم
کای:یه دور دیگه چطوره؟؟
کریس:عالیه
وفا:الانه که اشکم دربیاد😢
سوهو:نگران نباش منم مثل توعم
ارزو:یییوووههووو
همه داشتن خوش میگذروندن با اینکه این وسیله رو خیلی دوست داشتم ولی نگران عسا بودم نکنه دوباره یاد اون اتفاق بیوفته
بالاخره پیاده شدیم با نگرانی دنبال عسل میگشتم
چانبک:دنبال چی میگردی؟؟
+دنبال عسل نمیدونم کجاس😵
ارزو:نکنه دوباره یاد محمد افتاده؟؟😱
رویا:ننه🤒🤒🤒
چانی:محمد کیه؟؟
وفا:داداش کوچیکه عسل
بکی:خوب بده یاده داداشش بیوفته؟؟
+نه اخه این اتفاق بدیه
کریس:مثل ادم حرف بزنید بهمیم ماعم😒
ارزو:خیلی وقت پیش خونه عسل اینا اتیش میگیره و بعد محمد داداش کوچیکه عسل برای نجاتش توی اتیش میمونه و اونجا میمیره از اون موقع عسل از اتیش میترسه و چیزای هیجانی براش بده😭
چانی:پس یعنی...
+یعنی اون الان حاش بده و ممکنه هر اتفاقی براش بیوفته
بکی:وای چه اتفاق بدی😭
کریس:ایزنات مای استایل😑
سوهو:همه پخش شیم و دنبالش بگردیم
همه شروع کردیم با گشان وای نکنه یه اتفاق بدی افتاده براش😱
اصلا پیداش نمیکردم که به یکی برخورد کردم سرم و اوردم بالا چشام گرد شد این...این...سهیل بود که نکنه اون با سرعت تمام دویدم وه دوباره خوردم به یکی
بکی:حواست کجاس دخترهی
+بک کمک کمکم کن اون پسرا میخواد اذیتم کنه😭
بکی:چی؟؟
سهیل هی بهمون نزدیک میشد رفتم پشت بکی پناه گرفتم
+اون خواستگار قبلیمه که ردش کردم الان اینجاس نمیدونم از ناکجا اباد اومد ولی کمکم کن از شرش خلاص شم
بکی:باشه کمکت میکنم😒
اما سهیل کجا و بکی کجا😭
ادامه دارد❤
۸.۱k
۰۶ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.