عشق.واقعی.من
#عشق.واقعی.من
#پارت10
در اتاق اولو باز کردم چراغ ک روشن کردم فقد داشتم با تعجب ب شخص روبروم نگا میکردم از هردوتا دستاشت خون میومد قیافش کلن قرمز بود چشاشم کلن قرمز بود قرنیش مشکیع مشکی بود رو صورتشم خون بود جیغ زدم دوییدم سمتش اروم باصدایی ک بشدت میلرزید گفت میخان تورو ب اون نزدیک کنن مکث کرد دوبارع ادامع داد ب حسی ک دارم میگن هوس میگن از رو هوس میخامت ولی من واقعن دوست دارم رفتم سمتش اوفف بو گند الکل میداد با جیغ من بچ ها اومدن تو اتاق اروم رفتم جلو تر جلوش نشستم
گفت تو میخای بشی واس اون کسی ک من عاشقشم میخاد واس یکی دیگ بشع اشکاش پشت سر هم میریخت بچ ها با تعجب نگاش میکردن یکی رفتم جلوتر اروم اروم سرشو گرفتم تو بغلم اروم گریع میکرد داشتم با موهاش بازی میکردم یکم اروم شدع بود بهش نگا کردم هنو مست بود اما ن مث قبل یکم بهتر شدع بود
اروم گفتم طاها
گفت جانم
گفتم میای بریم دست و صورتتو بشورم هوم
اروم گفت خستم خابم میاد میخام بخابم یکم مکث کرد بد با صدایی ک شبی التماس بود گفت میش یع امشب فقد امشب پیشم بخابی
اروم سر تکون دادم گفتم پاشو بیا بریم دست و صورتتو بشور بد بخابیم خو
بد بلند شدم دستشو گرفتم اروم بلندش کردم نمیتونس رو پاهاش وایسع شکیب و مبین کمکش کردن وایستع شکیب رو ب نازیو فریال گفت این اتاقو یکم تمیز کنین لطفن نازیو فریال سر تکون دادن
طاها رو اوردن سمت حموم نشوندنش کنار وان
طاها اروم رو ب شکیب و مبین گفت میش تنهامون بزارین
شکیب و مبین ب من نگا کردن اروم سرتکون دادم اونا رفتن اروم رفتم پیش طاها اب و باز کردم اروم دستاشو شستم زخماش اونقد عمیق نبود ولی خیلی زیاد بودن اروم بلند شد نشست تو وان رفتم سمتش اروم صورتشو شستم لباساش کلن خیس بود یع لحظع یع تیک از اب خونی شد نگا کردم دیدم مقصدش از زیر کردن طاهاس اروم تیشرتشو در اوردم بگردم دورش چقد خونی بود تنش اروم زیر گردنشو شستم بخاطراب ک سردی ک رو سرش ریختع شدع بود مستی یع جورایی از سرش پریدعبود اروم کمکش کردم بلند شع میتونس راه برع اروم رفتیم سمت در کمکش کردم لباسشو عوض کرد مبین گفت ما میریم بخابیم شب بخیر
طاها سر تکون بچ ها رفتن طاها رفت سمت تخت دراز کشید دستاشو باز کرد ک برم ت بغلش با کمال میل قبول کردم رفتم سمتش رو تخت دراز کشیدم اروم بغلم کرد گفت رها پاشو تو کمد لباس هست بردار بپوش این لباسات خیسع مریض میشی اروم گفتم باشع رفتم سمت کمدی ک گفتع بود یع تیشرت لش سفید برداشتم با یع شلوار اسلش مشکی برگشتم سمتش گفت میش چشاتو ببندی یا برگردی خجالت میکشم جلوت اروم خندید چشاشو بست لباسامو عوض کردم یهو...
ادامه دارد ....
#پارت10
در اتاق اولو باز کردم چراغ ک روشن کردم فقد داشتم با تعجب ب شخص روبروم نگا میکردم از هردوتا دستاشت خون میومد قیافش کلن قرمز بود چشاشم کلن قرمز بود قرنیش مشکیع مشکی بود رو صورتشم خون بود جیغ زدم دوییدم سمتش اروم باصدایی ک بشدت میلرزید گفت میخان تورو ب اون نزدیک کنن مکث کرد دوبارع ادامع داد ب حسی ک دارم میگن هوس میگن از رو هوس میخامت ولی من واقعن دوست دارم رفتم سمتش اوفف بو گند الکل میداد با جیغ من بچ ها اومدن تو اتاق اروم رفتم جلو تر جلوش نشستم
گفت تو میخای بشی واس اون کسی ک من عاشقشم میخاد واس یکی دیگ بشع اشکاش پشت سر هم میریخت بچ ها با تعجب نگاش میکردن یکی رفتم جلوتر اروم اروم سرشو گرفتم تو بغلم اروم گریع میکرد داشتم با موهاش بازی میکردم یکم اروم شدع بود بهش نگا کردم هنو مست بود اما ن مث قبل یکم بهتر شدع بود
اروم گفتم طاها
گفت جانم
گفتم میای بریم دست و صورتتو بشورم هوم
اروم گفت خستم خابم میاد میخام بخابم یکم مکث کرد بد با صدایی ک شبی التماس بود گفت میش یع امشب فقد امشب پیشم بخابی
اروم سر تکون دادم گفتم پاشو بیا بریم دست و صورتتو بشور بد بخابیم خو
بد بلند شدم دستشو گرفتم اروم بلندش کردم نمیتونس رو پاهاش وایسع شکیب و مبین کمکش کردن وایستع شکیب رو ب نازیو فریال گفت این اتاقو یکم تمیز کنین لطفن نازیو فریال سر تکون دادن
طاها رو اوردن سمت حموم نشوندنش کنار وان
طاها اروم رو ب شکیب و مبین گفت میش تنهامون بزارین
شکیب و مبین ب من نگا کردن اروم سرتکون دادم اونا رفتن اروم رفتم پیش طاها اب و باز کردم اروم دستاشو شستم زخماش اونقد عمیق نبود ولی خیلی زیاد بودن اروم بلند شد نشست تو وان رفتم سمتش اروم صورتشو شستم لباساش کلن خیس بود یع لحظع یع تیک از اب خونی شد نگا کردم دیدم مقصدش از زیر کردن طاهاس اروم تیشرتشو در اوردم بگردم دورش چقد خونی بود تنش اروم زیر گردنشو شستم بخاطراب ک سردی ک رو سرش ریختع شدع بود مستی یع جورایی از سرش پریدعبود اروم کمکش کردم بلند شع میتونس راه برع اروم رفتیم سمت در کمکش کردم لباسشو عوض کرد مبین گفت ما میریم بخابیم شب بخیر
طاها سر تکون بچ ها رفتن طاها رفت سمت تخت دراز کشید دستاشو باز کرد ک برم ت بغلش با کمال میل قبول کردم رفتم سمتش رو تخت دراز کشیدم اروم بغلم کرد گفت رها پاشو تو کمد لباس هست بردار بپوش این لباسات خیسع مریض میشی اروم گفتم باشع رفتم سمت کمدی ک گفتع بود یع تیشرت لش سفید برداشتم با یع شلوار اسلش مشکی برگشتم سمتش گفت میش چشاتو ببندی یا برگردی خجالت میکشم جلوت اروم خندید چشاشو بست لباسامو عوض کردم یهو...
ادامه دارد ....
۵۸.۹k
۲۶ بهمن ۱۳۹۹