رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ترانه
#پارت_۱۷۷
_توهم استراحت میکنی مگه؟!
قیافشو جدی کرد
_خب حالا شام؟
+ن ناهار! تو زحمت نکش یچی میگیریم بخورن دیگه
_ن،من جوجه میخوام
+چی
_از اونا ک گاومیش جان برام درست کرد مسافرت بودیم
+نمیشناسم!
_شاه دلمو میگم! عشقم! ماهورم!
+این یکی آشناس!
ماهور رفت توحیاط وسایلو اماده کرد زنگیدم به ملیس
_دختر
ملیس: هان
_کی میای؟
ملیس: کی میای نه! کی میاییم!
_چن نفرین مگه؟
ملیس: خودمونیم دیگه همه بروبچ!گدا بازیا چیه یه ناهار خواستیما
_گمشو با، میگم بی مقدمه بود
ملیس:خو فردا بهاراینا میرن یه مدت نیستن رامینم برا کارش قراره بره جایی و همتون سرگرمین میدونم اخرشم مامان منو میبره باخودش! درکل حس کردم نیازه!
_باشه خب
ملیس: نیم ساعت دیگه اونجام!
خدافظی گفتمو قطع کردم
لباسم یه سارافون کوتاه سرمه ای بود که بالاش تور مانند بود و آستین حلقه ای دور یقه گیپور طرح برگ گل کرم رنگ و دور کمرشم همینطور خب نیازی به تعویض نیست
یکم دورو برو مرتب کردم رفتم بالاولی کرم پودر به گردنم مالیدم که جای کبودیش بدجور تو چش بود هرکاری کردم بازم تهش معلوم بود بیخیال شدمو رژ لب گلبهی زدمو سایه چش و رفتم پایین صدای ملیسو شنیدم: تتررر
_جانم
ملیس: مث همیشه خوشگل! فک کردم لخت میگردی!
پوکر نگاش کردم اومد جلو روبوسی کردیم یکم نگام کرد
با شیطنت زد زد بهم
لبخندم رفت
_چیه؟!
ملیس:فقط من مظلوم واقع شدم! خوب خوش میگذرونید!
خودمو زدم به اون راه ک جلو ملیس فایده نداشت
_چطور؟
ملیس: هیچی با تو حرف نزن خودم دیدم
_باشه خفه
ملیس: خب؟
_چی؟
ملیس:تموم شد؟
منم با دوق بغلش کردم
_دوسم داره دوسم دااره دیگه مال منه
ملیس:سه سال گذشت تو یه شب. چقدر پیشرفت کردین!
_گمشو
ملیس:برم یکم سر ب سر داداشم بزارم
صدای ایفون اومد رفتم سمتش
_بیا رامین اومد!حالا میری پیش ماهور؟
ملیس لبخند دندون نمایی زد:
نه دیگه شما برو پیش عشقت من برم منت کشی!
_بازچیکارکردی؟
ملیس قیافشومظلوم کرد:
بچه بازی
آیفونو زدم رامین اومد تو دستدادیم
_چخبرا؟
رامین:سلامتیت
با ملیس یه سلام سردبه هم دادنوسراغ ماهورو گرفت مثلارفت کمکش
ملیس هنگ کرده وایساده بودروبروم
_چیکارش کردی بچه رو؟
ملیسا:والاخیلی پرروشد منم کرم ریختم یعنی قشنگ دست گذاشتم نقطه ضعفش اونم گفت هرغلطی دلت میخواد بکن منم جلوچشش ی کارایی کردم اونم رفت!
_تقصیرتو بودلابد!
ملیس:میدونم کارم بدبود یجورایی بهش فهموندم ک زندگی من بتوچه و حق مداری توکارام دخالت کنیونظرت برام مهم نیست!
ملیس:تتر اشتباه کردم،میدونم خیلی زیاده روی کردم میخوام باهاش حرف بزنم نمیخواد ب بهونه این دورهمی کشوندمش اونم بخاطر ماهور!
کم کم سروکله همه پیدا شد حیاط مشتی نشستن و شربت البالو درست کردم بردم براشون...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #جذاب #شیک #زیبا
_توهم استراحت میکنی مگه؟!
قیافشو جدی کرد
_خب حالا شام؟
+ن ناهار! تو زحمت نکش یچی میگیریم بخورن دیگه
_ن،من جوجه میخوام
+چی
_از اونا ک گاومیش جان برام درست کرد مسافرت بودیم
+نمیشناسم!
_شاه دلمو میگم! عشقم! ماهورم!
+این یکی آشناس!
ماهور رفت توحیاط وسایلو اماده کرد زنگیدم به ملیس
_دختر
ملیس: هان
_کی میای؟
ملیس: کی میای نه! کی میاییم!
_چن نفرین مگه؟
ملیس: خودمونیم دیگه همه بروبچ!گدا بازیا چیه یه ناهار خواستیما
_گمشو با، میگم بی مقدمه بود
ملیس:خو فردا بهاراینا میرن یه مدت نیستن رامینم برا کارش قراره بره جایی و همتون سرگرمین میدونم اخرشم مامان منو میبره باخودش! درکل حس کردم نیازه!
_باشه خب
ملیس: نیم ساعت دیگه اونجام!
خدافظی گفتمو قطع کردم
لباسم یه سارافون کوتاه سرمه ای بود که بالاش تور مانند بود و آستین حلقه ای دور یقه گیپور طرح برگ گل کرم رنگ و دور کمرشم همینطور خب نیازی به تعویض نیست
یکم دورو برو مرتب کردم رفتم بالاولی کرم پودر به گردنم مالیدم که جای کبودیش بدجور تو چش بود هرکاری کردم بازم تهش معلوم بود بیخیال شدمو رژ لب گلبهی زدمو سایه چش و رفتم پایین صدای ملیسو شنیدم: تتررر
_جانم
ملیس: مث همیشه خوشگل! فک کردم لخت میگردی!
پوکر نگاش کردم اومد جلو روبوسی کردیم یکم نگام کرد
با شیطنت زد زد بهم
لبخندم رفت
_چیه؟!
ملیس:فقط من مظلوم واقع شدم! خوب خوش میگذرونید!
خودمو زدم به اون راه ک جلو ملیس فایده نداشت
_چطور؟
ملیس: هیچی با تو حرف نزن خودم دیدم
_باشه خفه
ملیس: خب؟
_چی؟
ملیس:تموم شد؟
منم با دوق بغلش کردم
_دوسم داره دوسم دااره دیگه مال منه
ملیس:سه سال گذشت تو یه شب. چقدر پیشرفت کردین!
_گمشو
ملیس:برم یکم سر ب سر داداشم بزارم
صدای ایفون اومد رفتم سمتش
_بیا رامین اومد!حالا میری پیش ماهور؟
ملیس لبخند دندون نمایی زد:
نه دیگه شما برو پیش عشقت من برم منت کشی!
_بازچیکارکردی؟
ملیس قیافشومظلوم کرد:
بچه بازی
آیفونو زدم رامین اومد تو دستدادیم
_چخبرا؟
رامین:سلامتیت
با ملیس یه سلام سردبه هم دادنوسراغ ماهورو گرفت مثلارفت کمکش
ملیس هنگ کرده وایساده بودروبروم
_چیکارش کردی بچه رو؟
ملیسا:والاخیلی پرروشد منم کرم ریختم یعنی قشنگ دست گذاشتم نقطه ضعفش اونم گفت هرغلطی دلت میخواد بکن منم جلوچشش ی کارایی کردم اونم رفت!
_تقصیرتو بودلابد!
ملیس:میدونم کارم بدبود یجورایی بهش فهموندم ک زندگی من بتوچه و حق مداری توکارام دخالت کنیونظرت برام مهم نیست!
ملیس:تتر اشتباه کردم،میدونم خیلی زیاده روی کردم میخوام باهاش حرف بزنم نمیخواد ب بهونه این دورهمی کشوندمش اونم بخاطر ماهور!
کم کم سروکله همه پیدا شد حیاط مشتی نشستن و شربت البالو درست کردم بردم براشون...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #جذاب #شیک #زیبا
۱۴.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.