🧡پنجاه و نه؛ پنجاه و هشت؛ پنجاه و هفت...
🧡پنجاه و نه؛ پنجاه و هشت؛ پنجاه و هفت...
رانندهی عصبانی که نتوانسته بود به موقع ماشین را از چراغ زرد رد کند، گفت: «این چراغ لعنتی چقدر دیر سبز میشه!»
بعد با مشت راستش روی فرمان کوباند و با عصبانیت زمزمه کرد: «اگه بتونم قبل از ۶ خودمو برسونم سر خط، میتونم یه کورس دیگه بیارم بالا. اونوقت، از اون طرف هم میذارن مسافر ببرم؛ وگرنه شیف عصر که راه بیفته، دیگه ما رو تو خط راه نمیدن!»
شش؛ پنج؛ چهار ...
دخترک فال فروش، دوست گل فروشش را از بین ماشینها صدا کرد: «اکرم! بیا داره سبز میشه!»
اکرم نگاهی به چراغ راهنمایی وسط چهار راه انداخت و در حالیکه داشت خودش را به دوستش میرساند، گفت:«این چراغ چقدر زود سبز میشه! نمیذاره آدم کاسبی کنه!»
دو دختر در سکوی چراغ راهنمایی وسط چهار راه، کنار آقای پلیس پناه گرفتند...
راننده شروع به حرکت کرد...
* فقط از نگاه خودمون، دنیا رو نبینیم، حواسمون به هم باشه
#دلنوشته_توت_فرنگی🍓🌸
#دلبرون🦋☁️
#کُنج_دلبر🧡🎀🌱
#شبتون_کوک🌔🕛🪐
رانندهی عصبانی که نتوانسته بود به موقع ماشین را از چراغ زرد رد کند، گفت: «این چراغ لعنتی چقدر دیر سبز میشه!»
بعد با مشت راستش روی فرمان کوباند و با عصبانیت زمزمه کرد: «اگه بتونم قبل از ۶ خودمو برسونم سر خط، میتونم یه کورس دیگه بیارم بالا. اونوقت، از اون طرف هم میذارن مسافر ببرم؛ وگرنه شیف عصر که راه بیفته، دیگه ما رو تو خط راه نمیدن!»
شش؛ پنج؛ چهار ...
دخترک فال فروش، دوست گل فروشش را از بین ماشینها صدا کرد: «اکرم! بیا داره سبز میشه!»
اکرم نگاهی به چراغ راهنمایی وسط چهار راه انداخت و در حالیکه داشت خودش را به دوستش میرساند، گفت:«این چراغ چقدر زود سبز میشه! نمیذاره آدم کاسبی کنه!»
دو دختر در سکوی چراغ راهنمایی وسط چهار راه، کنار آقای پلیس پناه گرفتند...
راننده شروع به حرکت کرد...
* فقط از نگاه خودمون، دنیا رو نبینیم، حواسمون به هم باشه
#دلنوشته_توت_فرنگی🍓🌸
#دلبرون🦋☁️
#کُنج_دلبر🧡🎀🌱
#شبتون_کوک🌔🕛🪐
۹.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.