قسمت ۱۲پارت ۳
کوک تعجب کرد
از زبان کوک یک دفعه دیدم رز به طرف من داره میدوعه 😮 که یه تیر از پشت بهش خورد
#=رز ..رز🥺😳😭😰
π=آه کوک 😭🥺🥺
و داشت می افتاد که بغلش کردم شروع به تیر اندازی کردن
:)=بده من
#=نمیدم باید سریع ببرمش
:)=دیگه نمزارم اون اتفاقی که قبلاً افتاد الا بیو افته
از زبان کوک به حرف های جیمین اصلا توجه نکردم سوار ماشین شدم گوشیم دادم دست رز و.....
#=ببین این گوشی رو تایمر تا دو دقیقه دیگه میرسونمت اصلا نگران نباش 😏🥺
π=آه خدا شفات بده هیچ وقت این عادت تایمر گذاشتنتو فراموش نمیکنی 😔🤕🤕
#=😂🥺😏😭
ماشین راه افتاد تقریبا رسیدیم سر چهار راه که داشتیم رد میشدیم که یک دفعه یه ماشین محکم به خورد به ماشین ما از طرف راننده خورد دیگه جونی برام نمونده بود دیم که تهیونگ که که همچین کاری کرده گوشی کوک دستم بود
:)=بوقققق...بوققق گوشی ببین بعد گفتم بزار من رز ببرم باز چته
π=جیمین کمک
:)=رز ...کجایی
π=چهار راه ......
از زبان جیمین دیدم گوشیم زنگ خورد .سطح ه اون گلوله بارون توجه نکردم یه دفعه گفتم نکنه که باز کوک خورده به بی راه حالا به من زنگ زده دیم کوک ولی رز پشت تلفن بود بهم گفت چهار راه......و گوشی قطع
!=جیمین کیهههه
:)=رز بود
!]😳رز
:)= فقط شنیدم که گفت چهار راه
!=اینجا فقط دو تا چهار راه داره که یکی شو ن میلی نزدیکه تره به خونه کوک تا اون یکی چهار راه بوسان بهش میگفتیم یادته
:)=اره
!=برو
:)=باشه
!=کجا
:)=مگه نمیگی برو
!=لی دام
:)=آه باشه کار اون تهیونگ عوضی.
از زبان رز داشتم با جیمین حرف میزدم که تهیونگ در ماشین پیاده کردگوشی از دستم افتاد صدای جیمین تو گوشم اکو میشد که میگفت رز ولی همه حواسم به تهیونگ بود که ببینم میخواد با کوک چی کار می کنه کوک خیلی هوشیاریش از من کمتر بود چون ماشین از طرف اون تصادف کرده بود
&=بیا بیرون عوضی
کوک برد بیرون بلند دادمیزد.....
&=لی دام کجاست
#=فک کنم الان وقته اینه که من با قلب تو بازی کنم😏
شروع کرد به کتک زدن کوک
&=عوضی لی دام کجاست بهت گفتم لی دام کجاست رز و بهت دادم الان لی دام و بهم بده
کوک با دهن پر خون با تهیونگ حرف میزد
#=😏😏 اینطوری انتظار داشتم کادو پیچش کنی برام بفرستیش هیونگ هههههه😂😂
و با حالت خنده با هاش حرف میزد دهن پر خون
#=برو دعا کن رز زنده بمونه وگرنه میدم شوگا تیکه تیکه اش کنه برات هر سال به عنوان عیدی یه تیکه اش و بفرسته 😂😏
&=عوضی پستفترت
تهیونگ تفتگشو دراورد
به زور خودمو از ماشین کشیدم بیرون فقط میخواستم به کوک برسم به زور میتونستم تکون بخورم
&=تورو نمی کشم رز میکشم که بفهمی نداشتن عشق یعنی چی
تنفگ و گرفت سمت من
#=بچه تو تو شکمه اونه
&=🥺🥺🥺🥺🥺
یه دفعه جیمین رسید
از زبان لی دام تو را که بودیم جیمین همه چیو بهم گفت واقعا یعنی تهیونگ عاشق منه 😮😳🥺
رسیدیم رز دیگه جونی براش نمونده بود و فقط با اشک به کوک خیره شده بود
تهیونگی که مات من بود
&=لی دام🥺🥺🥺🥺🥺😮
:)=تهیونگ اصلحه تو بنداز جنگ بین تو جونگ کوک ربطی به رز نداره
از زبان رز وقتی دیگه جیمین رسید خیالم راحت شد و می تونستم حتی اون موقع بمیرم چون میدونستم جیمین می دتونه کوک نجات بده کوک دیگه نمیمیره
از زبان کوک دیدم رز کم کم داشت هوشیاری شو از دست می داد و بی هوش شد لی دام با طرف ش. دوییدم از تهیونگ رد شد
@=رز ...رز
π=..........................................................................
#=رز ....رز
کوک به رز داشت به رز نزدیک می شد
#=رز بلند شوووووووو😭😭😭
π=کوک فقط بدون با تمام اتفاقاتی که بین ما افتاد بازم دوست داشتم🥺😭
و رز بی هوش شد
&=منو ببخش نمی خواستم این اتفاق بیو افته من فقط تو بچه رو میخواستم لی دام
@=از متنفرم
:)=جیمین رز و برداشت و رفت
شوگا و همه رسیدن
!=دیدی آخرش به خاطر این دختر زبون دراز چه بلایی سرت آمد جونگ کوک
چند دقیقه بعد عمارت. جیمین
$=یا بچه باید زنده بمونه یا مادر
جیمین تفتگشو گذاشت روی سر دکتر
:)=هر دوشون
$=😭اما آقای جیمین نمیشه
:)=بهت که گفتم هر دوشون
$=😳🥺من تمام تلاش میکنم
:)=میبینیم
از زبان جیمین داشتم با دکتر حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد بادیگارد گذاشت رو اسپیکر
!=الو دادش کجایی
:)=عمارت
!=خودت
:)=اره عمارت خودم
!=باش
:)=کوک چطوره
!=خیلی نفهم شده بهش میگم داره جونت در میاد میگه اول باید ببینم رز خوبه شد یا نه😂🤕
:)=بیارش اینجا
!=باش
تماس قطع شد
از زبان کوک یک دفعه دیدم رز به طرف من داره میدوعه 😮 که یه تیر از پشت بهش خورد
#=رز ..رز🥺😳😭😰
π=آه کوک 😭🥺🥺
و داشت می افتاد که بغلش کردم شروع به تیر اندازی کردن
:)=بده من
#=نمیدم باید سریع ببرمش
:)=دیگه نمزارم اون اتفاقی که قبلاً افتاد الا بیو افته
از زبان کوک به حرف های جیمین اصلا توجه نکردم سوار ماشین شدم گوشیم دادم دست رز و.....
#=ببین این گوشی رو تایمر تا دو دقیقه دیگه میرسونمت اصلا نگران نباش 😏🥺
π=آه خدا شفات بده هیچ وقت این عادت تایمر گذاشتنتو فراموش نمیکنی 😔🤕🤕
#=😂🥺😏😭
ماشین راه افتاد تقریبا رسیدیم سر چهار راه که داشتیم رد میشدیم که یک دفعه یه ماشین محکم به خورد به ماشین ما از طرف راننده خورد دیگه جونی برام نمونده بود دیم که تهیونگ که که همچین کاری کرده گوشی کوک دستم بود
:)=بوقققق...بوققق گوشی ببین بعد گفتم بزار من رز ببرم باز چته
π=جیمین کمک
:)=رز ...کجایی
π=چهار راه ......
از زبان جیمین دیدم گوشیم زنگ خورد .سطح ه اون گلوله بارون توجه نکردم یه دفعه گفتم نکنه که باز کوک خورده به بی راه حالا به من زنگ زده دیم کوک ولی رز پشت تلفن بود بهم گفت چهار راه......و گوشی قطع
!=جیمین کیهههه
:)=رز بود
!]😳رز
:)= فقط شنیدم که گفت چهار راه
!=اینجا فقط دو تا چهار راه داره که یکی شو ن میلی نزدیکه تره به خونه کوک تا اون یکی چهار راه بوسان بهش میگفتیم یادته
:)=اره
!=برو
:)=باشه
!=کجا
:)=مگه نمیگی برو
!=لی دام
:)=آه باشه کار اون تهیونگ عوضی.
از زبان رز داشتم با جیمین حرف میزدم که تهیونگ در ماشین پیاده کردگوشی از دستم افتاد صدای جیمین تو گوشم اکو میشد که میگفت رز ولی همه حواسم به تهیونگ بود که ببینم میخواد با کوک چی کار می کنه کوک خیلی هوشیاریش از من کمتر بود چون ماشین از طرف اون تصادف کرده بود
&=بیا بیرون عوضی
کوک برد بیرون بلند دادمیزد.....
&=لی دام کجاست
#=فک کنم الان وقته اینه که من با قلب تو بازی کنم😏
شروع کرد به کتک زدن کوک
&=عوضی لی دام کجاست بهت گفتم لی دام کجاست رز و بهت دادم الان لی دام و بهم بده
کوک با دهن پر خون با تهیونگ حرف میزد
#=😏😏 اینطوری انتظار داشتم کادو پیچش کنی برام بفرستیش هیونگ هههههه😂😂
و با حالت خنده با هاش حرف میزد دهن پر خون
#=برو دعا کن رز زنده بمونه وگرنه میدم شوگا تیکه تیکه اش کنه برات هر سال به عنوان عیدی یه تیکه اش و بفرسته 😂😏
&=عوضی پستفترت
تهیونگ تفتگشو دراورد
به زور خودمو از ماشین کشیدم بیرون فقط میخواستم به کوک برسم به زور میتونستم تکون بخورم
&=تورو نمی کشم رز میکشم که بفهمی نداشتن عشق یعنی چی
تنفگ و گرفت سمت من
#=بچه تو تو شکمه اونه
&=🥺🥺🥺🥺🥺
یه دفعه جیمین رسید
از زبان لی دام تو را که بودیم جیمین همه چیو بهم گفت واقعا یعنی تهیونگ عاشق منه 😮😳🥺
رسیدیم رز دیگه جونی براش نمونده بود و فقط با اشک به کوک خیره شده بود
تهیونگی که مات من بود
&=لی دام🥺🥺🥺🥺🥺😮
:)=تهیونگ اصلحه تو بنداز جنگ بین تو جونگ کوک ربطی به رز نداره
از زبان رز وقتی دیگه جیمین رسید خیالم راحت شد و می تونستم حتی اون موقع بمیرم چون میدونستم جیمین می دتونه کوک نجات بده کوک دیگه نمیمیره
از زبان کوک دیدم رز کم کم داشت هوشیاری شو از دست می داد و بی هوش شد لی دام با طرف ش. دوییدم از تهیونگ رد شد
@=رز ...رز
π=..........................................................................
#=رز ....رز
کوک به رز داشت به رز نزدیک می شد
#=رز بلند شوووووووو😭😭😭
π=کوک فقط بدون با تمام اتفاقاتی که بین ما افتاد بازم دوست داشتم🥺😭
و رز بی هوش شد
&=منو ببخش نمی خواستم این اتفاق بیو افته من فقط تو بچه رو میخواستم لی دام
@=از متنفرم
:)=جیمین رز و برداشت و رفت
شوگا و همه رسیدن
!=دیدی آخرش به خاطر این دختر زبون دراز چه بلایی سرت آمد جونگ کوک
چند دقیقه بعد عمارت. جیمین
$=یا بچه باید زنده بمونه یا مادر
جیمین تفتگشو گذاشت روی سر دکتر
:)=هر دوشون
$=😭اما آقای جیمین نمیشه
:)=بهت که گفتم هر دوشون
$=😳🥺من تمام تلاش میکنم
:)=میبینیم
از زبان جیمین داشتم با دکتر حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد بادیگارد گذاشت رو اسپیکر
!=الو دادش کجایی
:)=عمارت
!=خودت
:)=اره عمارت خودم
!=باش
:)=کوک چطوره
!=خیلی نفهم شده بهش میگم داره جونت در میاد میگه اول باید ببینم رز خوبه شد یا نه😂🤕
:)=بیارش اینجا
!=باش
تماس قطع شد
۱۶.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.