بیگانه قسمت۱۵پارت ۱
سوهو
+=بله قربان
#=به پدرم خبر بده
+=بله قربان
از زبان رز کوک به پدرش راجب این مسأله گفت و اون مخالفت کرد
:)=امشب میری عروسی ته مین
#=میخوام با رز برم
π=من نه با من چرا
#=شما با من می سایت
π=جیمین قول داده با من امشب گیم بازی کنه
:)=من همچین حرفی نزدم تو باهاش میری
π=😶😶😶😶ممنونم که آنقدر بردار ی
:)=😁خواعش 💗
#=بهانه الکی نیار
π=کوک من نمیام بعدشم من خیلی ترسو ام وسط اون همه مافیا خیلی وحشتناکه
#=اولا من پیشتم نترس
دوما کی جرئت میکنه به دوست دختر من چپ نگاه ه کنه
ثانیه ن بهانه الکی نیار میدونم از مهمونی بدت میاد ولی باید بیای من بدون تو کجا برم
π=😶ممنونم آقای جئون
#=😂😁خواعش
شب شد و آماده شدم
#=وای چقد دلبر شدی 😉
π=😌توهم همینطور
سوار ماشین شدیم و رسیدیم
انتظار داشتم الان همه بپرن بالا اصلا م اینطور نبود همشون شیک مجلسی نشسته بودن داشتن به هم حرف میزدم
یه آقای آمد جلو که فک کنم ته مین دوست جونگ کوک بود
علامت ته مین۱
۱=ببین کی اینجاست مستر جی کی
#=سلام ته ی چطوری
۱=خوبم معرفی نمی کنی
#=اوه ایشون بانو رز هستن دوست دخترم
۱=خوشبختم
π=منم همینطور
و یه خانم آمد علامت۳
۳=ته مین ، ته مین
۳:او اینجایی سلام
#=سلام
π=سلام
۱=جونگ میونگ ایشون جونگ کوک دوست دخترشون هستن یکی از صمیمی ترین دوستای من
۳=او خوشبختم
π=منم همین طور
بهم دست داد منم بهش دست دادم
۱=خب کوک بیاین اینجا بشینید او مهمونا دیگه ام آمدن من باید برم داداش
#=باشه برو
ما نشستیم من نشستم کنار کوک یهویی رو بمو کردم اینور اونم منو نگاه کرد زدیم زیر خنده
#=😂😂😂چته دیوونه
π=😂😂😂نمی دونم
#=😶😂خداشفا نامیده
π=😂😂😂
π=کوک تهیونگ لی دام اینجا دعوتن
#=اره آقای تهیونگ و لیدام
π=😶دیقا آقای تهیونگ خانم لی دام
یه دفعه کوک سرشو آورد جلو
#= نمی خوام اذیتت کنم رز رو مخم راه نرو
π=🥺کوک حالت خوبه
سرشو برد عقب دست شو گذاشت رو دستم
π=کوک من دستشویی میاد 😂😶
#=خب برو
π=دستشویی کجاست
#= مستقیم سمت چپ
π=اوکی
من رفتم دستشویی
داشتم بر میگشتم که دید یه مرد مستی از بالا راه پله ها داره میاد پایین که یکدفعه منو دید
از زبان کوک رز خیلی دیر کرده بود منم رفتم ببین چی شده اول سوهو خواست بره بعد گفتم نه خودم ببین چی شده ته یونگ لی دام هم رسیدن ولی دیگه تهیونگ برام مهم نبود از کنارشون رد شدم صدای جیغ رز آمد
رفتم دید یه مرده جلوی رز وایساده و در هی میره نزدیک
#=رز 😠
از زبان رز مرد هی نزدیک میومد منم مجبور شدم هی عقب برم تا جایی که خوردم به دیوار دیگه نمی تونستم خودمو نگه دارم جیغ کشیدم بدم کوک رسید یقه پسره رو گرفت و جلوی همه مهمونا اونو میکشید به سمت پشت بوم
پسره رو انداخت زمین و....
+=بله قربان
#=به پدرم خبر بده
+=بله قربان
از زبان رز کوک به پدرش راجب این مسأله گفت و اون مخالفت کرد
:)=امشب میری عروسی ته مین
#=میخوام با رز برم
π=من نه با من چرا
#=شما با من می سایت
π=جیمین قول داده با من امشب گیم بازی کنه
:)=من همچین حرفی نزدم تو باهاش میری
π=😶😶😶😶ممنونم که آنقدر بردار ی
:)=😁خواعش 💗
#=بهانه الکی نیار
π=کوک من نمیام بعدشم من خیلی ترسو ام وسط اون همه مافیا خیلی وحشتناکه
#=اولا من پیشتم نترس
دوما کی جرئت میکنه به دوست دختر من چپ نگاه ه کنه
ثانیه ن بهانه الکی نیار میدونم از مهمونی بدت میاد ولی باید بیای من بدون تو کجا برم
π=😶ممنونم آقای جئون
#=😂😁خواعش
شب شد و آماده شدم
#=وای چقد دلبر شدی 😉
π=😌توهم همینطور
سوار ماشین شدیم و رسیدیم
انتظار داشتم الان همه بپرن بالا اصلا م اینطور نبود همشون شیک مجلسی نشسته بودن داشتن به هم حرف میزدم
یه آقای آمد جلو که فک کنم ته مین دوست جونگ کوک بود
علامت ته مین۱
۱=ببین کی اینجاست مستر جی کی
#=سلام ته ی چطوری
۱=خوبم معرفی نمی کنی
#=اوه ایشون بانو رز هستن دوست دخترم
۱=خوشبختم
π=منم همینطور
و یه خانم آمد علامت۳
۳=ته مین ، ته مین
۳:او اینجایی سلام
#=سلام
π=سلام
۱=جونگ میونگ ایشون جونگ کوک دوست دخترشون هستن یکی از صمیمی ترین دوستای من
۳=او خوشبختم
π=منم همین طور
بهم دست داد منم بهش دست دادم
۱=خب کوک بیاین اینجا بشینید او مهمونا دیگه ام آمدن من باید برم داداش
#=باشه برو
ما نشستیم من نشستم کنار کوک یهویی رو بمو کردم اینور اونم منو نگاه کرد زدیم زیر خنده
#=😂😂😂چته دیوونه
π=😂😂😂نمی دونم
#=😶😂خداشفا نامیده
π=😂😂😂
π=کوک تهیونگ لی دام اینجا دعوتن
#=اره آقای تهیونگ و لیدام
π=😶دیقا آقای تهیونگ خانم لی دام
یه دفعه کوک سرشو آورد جلو
#= نمی خوام اذیتت کنم رز رو مخم راه نرو
π=🥺کوک حالت خوبه
سرشو برد عقب دست شو گذاشت رو دستم
π=کوک من دستشویی میاد 😂😶
#=خب برو
π=دستشویی کجاست
#= مستقیم سمت چپ
π=اوکی
من رفتم دستشویی
داشتم بر میگشتم که دید یه مرد مستی از بالا راه پله ها داره میاد پایین که یکدفعه منو دید
از زبان کوک رز خیلی دیر کرده بود منم رفتم ببین چی شده اول سوهو خواست بره بعد گفتم نه خودم ببین چی شده ته یونگ لی دام هم رسیدن ولی دیگه تهیونگ برام مهم نبود از کنارشون رد شدم صدای جیغ رز آمد
رفتم دید یه مرده جلوی رز وایساده و در هی میره نزدیک
#=رز 😠
از زبان رز مرد هی نزدیک میومد منم مجبور شدم هی عقب برم تا جایی که خوردم به دیوار دیگه نمی تونستم خودمو نگه دارم جیغ کشیدم بدم کوک رسید یقه پسره رو گرفت و جلوی همه مهمونا اونو میکشید به سمت پشت بوم
پسره رو انداخت زمین و....
۲۳.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.