★چهار رمــــــــــان زیبا★
★چهار رمــــــــــان زیبا★
دانلود رمان ازدواج به سبک اجباری
خلاصه :
دختری از دنیای آزادی،بدون هیچ پایبندی به اصول و احکام دینی،بی قید و بند از هرگونه قانون،در خانواده ای که شاید خدا رو از زندگیشون عملاًوعلناً حذف کردن…
پسری با دنیایی کاملا متفاوت،پایبند به تمام واجبات و احکام دین و شرع،زندگی ای که فقط و فقط با قانون و برنامه ریزی پیش می رود،در خانواده ای که شاید علناً خدا در زنگیشون زیاد حضورداشته باشه ولی عملاً همش ریا و تظاهر باشه…
داستان از آنجائی جالب می شود که همین دختر و پسر قصه ما با دنیاهای متفاوت خودشون قراره چجوری به یک ازدواج به سبک اجباری تن دهند؟!…پایان خوش
ژانر:عاشقانه،جنجالی،غمگین
لینک apk:
http://dl.negahdl.com/my%20file/ezdevaj%20be%20sabk%20ejabri(negahdl.com).apk
لینک pdf:
http://dl.negahdl.com/my%20file/ezdevaj%20be%20sabk%20ejabri(negahdl.com).pdf
لینک epub:
http://dl.negahdl.com/my%20file/ezdevaj%20be%20sabk%20ejabri(negahdl.com).epub
دانلود رمان طواف و عشق
نویسنده : امیدوار
خلاصه:
داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش
رخ داده،
تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج
عمره بشه
مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو…
قسمتی از متن:
صدای چرخش کلید درون قفل به اندازه یک شوک، نفسش را گرفت. این اولین باری
نبود که تنها
می شدند، اما ترسی مبهم در تنش نشست. در واقع این ترس اختیاری نبود، به هر
حال هومن مرد
بود و از لحاظ قدرت جسمی نا برابر!
هومن در حال ورود به اتاقش گفت:
- چرا ننشستی؟!
و با نگاهی به چشمان ملیکا کمی چهره اش جدی تر شد! خودش زودتر نشست، البته
نه پشت میز
معاینه، و با اشاره ی دست او را دعوت به نشستن روی مبل روبرویی کرد.
ملیکا سعی کرد فکر کند، به این مرد اعتماد کامل دارد و علاوه بر آن محرمش
هم هست. با کمی
تعلل نشست!
حد فاصلشان میز کوچکی بود که روی آن فقط یک گلدان کوچک با دو شاخه گل
مصنوعی قرار داشت.
هومن اندکی خم شد و کلید را روی میز قرار داد، روی میز مقابل هر دویشان،
ولی کمی نزدیک تر
به ملیکا!دوباره برخاست و بی حرف بیرون رفت.
ژانر:عاشقانه،هیجانی،اجتماعی
لینک apk:
http://dl.behtoop.com/book/roman/tavafo%20eshgh-android-%5Bwww.behtoop.com%5D.apk
لینک pdf:
http://dl.behtoop.com/book/roman/tavafo%20eshgh-pdf-%5Bwww.behtoop.com%5D.pdf
لینک epub:
http://dl.behtoop.com/book/roman/tavafo%20eshgh-epub-%5Bwww.behtoop.com%5D.epub
دانلود رمــــــــــان گناهکار
نویسنده : fereshteh27
کاربر انجمن نودهشتیا
خلاصه داستان :
زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ حرفه ای بود..یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای ، شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای وشکننده ش رو هزار تیکه کنه. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد. و من دیدم ، به چشم دیدم. بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم. نفرت همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من…
آرشام… اسمم گناهکار ، رسمم تباهکار…
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
http://dl2.98ia.com/DVD%203/Mobile/616%20-%20Gonahkar%20-%20Parnian%28wWw.98iA.Com%29.jar
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
http://dl2.98ia.com/DVD%203/Mobile/616%20-%20Gonahkar%20-%20Ketabche%28wWw.98iA.Com%29.jar
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
http://dl2.98ia.com/DVD%203/Mobile/616%20-%20Gonahkar%20-%20Epub%28wWw.98iA.Com%29.epub
دانلود کتاب نسخه PDF
http://www.javanfa.ir/goto/http://dl2.98ia.com/DVD%203/Roman/1451%20-%20Gonahkar%28wWw.98iA.Com%29.zip
رمــــــــــان بادیگارد
نویسنده : sholaliz
ژانر:جنایی کمدی عاشقانه
پایان رمان خوش
قسمتی از این رمان زیبا :
آروم کلید رو توی قفل چرخوندم و درو یواش باز کردم. همهجا تاریک بود، احتمالا همه خوابیده بودن. کفشامو در آوردم و پاورچین پاورچین رفتم سمت پله. همین که پامو روی اولین پله گذاشتم چراغ هال روشن شد. آروم سرمو چرخوندم و عقبو نگاه کردم، درست حدس زده بودم، بابام بود.
بابا: تا حالا کجا بودی؟
من: کجا بودم؟ جایی که همیشه میرم. پارتی.
بابا: یه نگاه به ساعتت انداختی؟
من: نه.
بعد یه نگاه به ساعتم انداختم و گفتم: سالمه که.
بابا چپ چپ نگاهم کرد.
من: خوب حالا که چی؟
بابا: کجا رفته بودی؟ بادیگارد رو باز چرا پیچوندی؟
من: دلم می خواد، دوست ندارم یکی مث
دانلود رمان ازدواج به سبک اجباری
خلاصه :
دختری از دنیای آزادی،بدون هیچ پایبندی به اصول و احکام دینی،بی قید و بند از هرگونه قانون،در خانواده ای که شاید خدا رو از زندگیشون عملاًوعلناً حذف کردن…
پسری با دنیایی کاملا متفاوت،پایبند به تمام واجبات و احکام دین و شرع،زندگی ای که فقط و فقط با قانون و برنامه ریزی پیش می رود،در خانواده ای که شاید علناً خدا در زنگیشون زیاد حضورداشته باشه ولی عملاً همش ریا و تظاهر باشه…
داستان از آنجائی جالب می شود که همین دختر و پسر قصه ما با دنیاهای متفاوت خودشون قراره چجوری به یک ازدواج به سبک اجباری تن دهند؟!…پایان خوش
ژانر:عاشقانه،جنجالی،غمگین
لینک apk:
http://dl.negahdl.com/my%20file/ezdevaj%20be%20sabk%20ejabri(negahdl.com).apk
لینک pdf:
http://dl.negahdl.com/my%20file/ezdevaj%20be%20sabk%20ejabri(negahdl.com).pdf
لینک epub:
http://dl.negahdl.com/my%20file/ezdevaj%20be%20sabk%20ejabri(negahdl.com).epub
دانلود رمان طواف و عشق
نویسنده : امیدوار
خلاصه:
داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش
رخ داده،
تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج
عمره بشه
مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو…
قسمتی از متن:
صدای چرخش کلید درون قفل به اندازه یک شوک، نفسش را گرفت. این اولین باری
نبود که تنها
می شدند، اما ترسی مبهم در تنش نشست. در واقع این ترس اختیاری نبود، به هر
حال هومن مرد
بود و از لحاظ قدرت جسمی نا برابر!
هومن در حال ورود به اتاقش گفت:
- چرا ننشستی؟!
و با نگاهی به چشمان ملیکا کمی چهره اش جدی تر شد! خودش زودتر نشست، البته
نه پشت میز
معاینه، و با اشاره ی دست او را دعوت به نشستن روی مبل روبرویی کرد.
ملیکا سعی کرد فکر کند، به این مرد اعتماد کامل دارد و علاوه بر آن محرمش
هم هست. با کمی
تعلل نشست!
حد فاصلشان میز کوچکی بود که روی آن فقط یک گلدان کوچک با دو شاخه گل
مصنوعی قرار داشت.
هومن اندکی خم شد و کلید را روی میز قرار داد، روی میز مقابل هر دویشان،
ولی کمی نزدیک تر
به ملیکا!دوباره برخاست و بی حرف بیرون رفت.
ژانر:عاشقانه،هیجانی،اجتماعی
لینک apk:
http://dl.behtoop.com/book/roman/tavafo%20eshgh-android-%5Bwww.behtoop.com%5D.apk
لینک pdf:
http://dl.behtoop.com/book/roman/tavafo%20eshgh-pdf-%5Bwww.behtoop.com%5D.pdf
لینک epub:
http://dl.behtoop.com/book/roman/tavafo%20eshgh-epub-%5Bwww.behtoop.com%5D.epub
دانلود رمــــــــــان گناهکار
نویسنده : fereshteh27
کاربر انجمن نودهشتیا
خلاصه داستان :
زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ حرفه ای بود..یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای ، شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای وشکننده ش رو هزار تیکه کنه. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد. و من دیدم ، به چشم دیدم. بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم. نفرت همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من…
آرشام… اسمم گناهکار ، رسمم تباهکار…
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
http://dl2.98ia.com/DVD%203/Mobile/616%20-%20Gonahkar%20-%20Parnian%28wWw.98iA.Com%29.jar
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
http://dl2.98ia.com/DVD%203/Mobile/616%20-%20Gonahkar%20-%20Ketabche%28wWw.98iA.Com%29.jar
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
http://dl2.98ia.com/DVD%203/Mobile/616%20-%20Gonahkar%20-%20Epub%28wWw.98iA.Com%29.epub
دانلود کتاب نسخه PDF
http://www.javanfa.ir/goto/http://dl2.98ia.com/DVD%203/Roman/1451%20-%20Gonahkar%28wWw.98iA.Com%29.zip
رمــــــــــان بادیگارد
نویسنده : sholaliz
ژانر:جنایی کمدی عاشقانه
پایان رمان خوش
قسمتی از این رمان زیبا :
آروم کلید رو توی قفل چرخوندم و درو یواش باز کردم. همهجا تاریک بود، احتمالا همه خوابیده بودن. کفشامو در آوردم و پاورچین پاورچین رفتم سمت پله. همین که پامو روی اولین پله گذاشتم چراغ هال روشن شد. آروم سرمو چرخوندم و عقبو نگاه کردم، درست حدس زده بودم، بابام بود.
بابا: تا حالا کجا بودی؟
من: کجا بودم؟ جایی که همیشه میرم. پارتی.
بابا: یه نگاه به ساعتت انداختی؟
من: نه.
بعد یه نگاه به ساعتم انداختم و گفتم: سالمه که.
بابا چپ چپ نگاهم کرد.
من: خوب حالا که چی؟
بابا: کجا رفته بودی؟ بادیگارد رو باز چرا پیچوندی؟
من: دلم می خواد، دوست ندارم یکی مث
۲۴.۶k
۱۹ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.