رفتن سر میز دخترا نشستن دخترا از ا.ت تعریف کردن بعدش

رفتن سر میز دخترا نشستن دخترا از ا.ت تعریف کردن بعدش
آهنگ زوج ها پخش شد و همه حتی دخترا رفتن ا. ت به شونه نامجون زد و گفت ما هم بریم نامجون سری
به نشانه آره نشون داد و رفتن ولی ا.ت بلد نبود و نامجون بهش یاد میداد
3 روز بعد *
از اون روز چند روز میگزارد و پسرا صمیمی تر شدن فردا روز فارغ‌التحصیلی بود و ا.ت باید کنفرانس
میداد و صحبت می‌کرد
چند روزی از نامجون خبری نبود ولی فکر این کار را نداشت
روز قبل کنفراس *
ا.ت روی کنفرانسش کار می‌کرد و دخترا مشغول خوشگذرونی
بودن ا.ت سخت مشغول به کار بود و حواسش به اطراف نبود امشب رو سخت مشغول درس خواندن
و حفظ کنفرانس بود
شب ساعت 10 خوابید و خب سریع خوابش برد براش تعجب نکرد چون از ساعت 5 مشغوله
روز کنفرانس 🗡️*
ا.ت اول بیدار شد صبحانه خورد و رفت حموم آمد بیرون یک لباس پوشید و رفت به دانشگاه امروز لباس پوشیدن آزاد بود دخترا دامن پوشیدن اما ا.ت یک تیپ مشکی
و شیک زد
ا.ت زودتر از حتی معلم رسیده بود رفت داخل سالن کنفرانس و آماده شد معلم
با نگاه هایی که سرشار از ذوق و افتخار کردن بود به سمت ا.ت آمد و سلام کردن
(علامت معلم €)
€ا.ت خوش آمدی
+مرسی استاد راستش آمدم آماده کنم خودم رو خب کمی استرس دارم
€چرا؟ استرس نداشته باش، آن رو نگاه آن ویدئو سال قبل هست خیلی عالی گفت ولی من مطمئنم تو بهتری و بخاطر همین از بین دانش آموزان تو رو انتخاب کردن مدیر میخواست نامجون رو انتخاب کنه ولی من مخالفت کردم نامجون هم همینطور و کنار کشیدن ا.ت تو