part 1
#part_1
#هستی
بند TRX رو ول کردم و بعد از سرد کردن
وارد رختکن شدم تا لباسامو عوض کنم
گوشیمو در آوردم تا تاکسی اینترنتی بگیرم که
صدای زنگ گوشیم بلند شد
ی نگاه به صفحهی گوشیم انداختم
و بادیدن اسم آرمیتا گوشیو ورداشتم
آرمیتا:سلاامم چطوری؟
هستی:سلام خوبی؟ آرمیتا کار دارم زود بگو
ارمیتا:خیله خب توعم که همیشه کار داری
خواستم بگم رفتی خونه سریع حاضر شو میام دنبالت پارتی دعوتیم
هستی:ساعت چند؟
ارمیتا:ساعت ۸ شروع میشه
ی نگاه به ساعت انداختم ساعت ۷ بود!
اینو الان به من باید بگی آخه؟من رقت نمیکنم برو تو
ارمیتا:خب ت تا الان باشگاه بودی چجوری بهت میگفتم؟
الانم اگه کمتر غر بزنی و بجنبی میتونی سرموقع حاضر باشه
هستی:اوکی با ماشین تو میریم یا با مال من؟
ارمیتا:بامال من میریم الانم اگه کاری نداری بدو زودتر حاضر شو
هستی:اوکی من برم فعلا
گوشیو قطع کردم و گاز ماشینو گرفتم
تا جایی که میتونم سریع برسم خونه
راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم اسم من هستیه 17 سالمه و
موهای بلند بور و چشمای قهوه ای
خیلی کمرنگ و خیلی هیکلم رو فرمه
ناسلامتی ۷ ساله دارم میرم باشگاه
و توی دبی زندگی میکنم و برای درس خوندن اومدم اینجا
ارمیتا یکی از دوستای قدیمیه
و از بچگی تصمیم داشتیم باهم مهاجرت کنیم
هرچند که خونه هامون از هم جداعه
رفتم خونه و ی دوش ۵ دیقه ای گرفتم و
ی لباس مشکی چسب بدنم پوشیدم
با ی چکمه و دستکشای چرم مشکی ی میکاپ لایت کردم
و یدونه مینی بگ مشکی واسه گوشیم ورداشتم و رفتم پایین
ارمیتا پایین منتظر بود و سوار ماشین شدم
ارمیتا:اووو چه خوشگل کردی خبریه؟
هستی:ارمیتا تروخدا رومخم راه نرو
ارمیتا:باشه بابا بی اعصاب
ماشنو روشن کرد و راه افتادیم....
#هستی
بند TRX رو ول کردم و بعد از سرد کردن
وارد رختکن شدم تا لباسامو عوض کنم
گوشیمو در آوردم تا تاکسی اینترنتی بگیرم که
صدای زنگ گوشیم بلند شد
ی نگاه به صفحهی گوشیم انداختم
و بادیدن اسم آرمیتا گوشیو ورداشتم
آرمیتا:سلاامم چطوری؟
هستی:سلام خوبی؟ آرمیتا کار دارم زود بگو
ارمیتا:خیله خب توعم که همیشه کار داری
خواستم بگم رفتی خونه سریع حاضر شو میام دنبالت پارتی دعوتیم
هستی:ساعت چند؟
ارمیتا:ساعت ۸ شروع میشه
ی نگاه به ساعت انداختم ساعت ۷ بود!
اینو الان به من باید بگی آخه؟من رقت نمیکنم برو تو
ارمیتا:خب ت تا الان باشگاه بودی چجوری بهت میگفتم؟
الانم اگه کمتر غر بزنی و بجنبی میتونی سرموقع حاضر باشه
هستی:اوکی با ماشین تو میریم یا با مال من؟
ارمیتا:بامال من میریم الانم اگه کاری نداری بدو زودتر حاضر شو
هستی:اوکی من برم فعلا
گوشیو قطع کردم و گاز ماشینو گرفتم
تا جایی که میتونم سریع برسم خونه
راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم اسم من هستیه 17 سالمه و
موهای بلند بور و چشمای قهوه ای
خیلی کمرنگ و خیلی هیکلم رو فرمه
ناسلامتی ۷ ساله دارم میرم باشگاه
و توی دبی زندگی میکنم و برای درس خوندن اومدم اینجا
ارمیتا یکی از دوستای قدیمیه
و از بچگی تصمیم داشتیم باهم مهاجرت کنیم
هرچند که خونه هامون از هم جداعه
رفتم خونه و ی دوش ۵ دیقه ای گرفتم و
ی لباس مشکی چسب بدنم پوشیدم
با ی چکمه و دستکشای چرم مشکی ی میکاپ لایت کردم
و یدونه مینی بگ مشکی واسه گوشیم ورداشتم و رفتم پایین
ارمیتا پایین منتظر بود و سوار ماشین شدم
ارمیتا:اووو چه خوشگل کردی خبریه؟
هستی:ارمیتا تروخدا رومخم راه نرو
ارمیتا:باشه بابا بی اعصاب
ماشنو روشن کرد و راه افتادیم....
۱۲.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.