رمان شرکت اقای کیم...♡
#شرکت_اقای_کیم
#part9
"ویو ات"
سریع پام و از روی میز ورداشتم و بلند شدم
ات:عهههه سلام اقای جئون
کوک:کوک
ات:چی؟اهاااا سلام کوک چطوری؟
کوک:که تو از خود گذشته ای ارع؟
ات:نه بابا...ازخودگذشته؟اونم من؟عمرااا
کوک:(دوباره خندید)....ولش...دیگه تکرار نشه!
ات:دیگه تکرار نشه...گوریل میمون احمق
کوک:چی گفتی؟
ات:هیچی گفتم چشم دیگه تکرار نمیشه
رفتم و سر جای خودم نشستم
کوک:دیشب فرم هایی که پر کرده بودی رو نگاه کردم
ات:خب؟
کوک:خب؟...خیلی خنده داری خانم کیم
ات:ات
کوک:چی؟
ات:ات صدام کن
کوک:حتما چون خیلی جذابی باید ات صدات کنم نه؟
ات:نهههه منظورم این نبود!
کوک:اکی پس ات!
ات:افرین
کوک:ماه دیگه یک سفر کاری دارم...باید همراهم باشی
ات:هن؟اووو...یعنی بله؟
کوک:(خندید)باید دوباره تکرارش کنم؟
ات:نه...هیچی ولش...
کوک:اکی...امروز باری که سفارش دادیم میرسه...
ات:خب؟به عنم
کوک:بهتره با رئیست درست صحبت کنی...برای خودت میگم
ات:عاممم ببخشید...خب من باید چیکار کنم اقای جئون؟
کوک:باید نظارت کنی
ات:نظارت؟پس تو اینجا گاوی؟...نهههه ببخشید...منظورم اینه که شما اینجا چیکار میکنین؟
کوک:باید به کار های مهمتری برسم
ات:اکیه..الان باید چیکار کنم؟
کوک:فعلا کار خاصی نداریم...
ات:میتونم استراحت کنم؟
کوک:استراحت؟از صبح مگه چیکار کردی که استراحت میخوای؟
ات:کوه کندم
کوک:اوو....(خندید)اکی استراحت کن...
#part9
"ویو ات"
سریع پام و از روی میز ورداشتم و بلند شدم
ات:عهههه سلام اقای جئون
کوک:کوک
ات:چی؟اهاااا سلام کوک چطوری؟
کوک:که تو از خود گذشته ای ارع؟
ات:نه بابا...ازخودگذشته؟اونم من؟عمرااا
کوک:(دوباره خندید)....ولش...دیگه تکرار نشه!
ات:دیگه تکرار نشه...گوریل میمون احمق
کوک:چی گفتی؟
ات:هیچی گفتم چشم دیگه تکرار نمیشه
رفتم و سر جای خودم نشستم
کوک:دیشب فرم هایی که پر کرده بودی رو نگاه کردم
ات:خب؟
کوک:خب؟...خیلی خنده داری خانم کیم
ات:ات
کوک:چی؟
ات:ات صدام کن
کوک:حتما چون خیلی جذابی باید ات صدات کنم نه؟
ات:نهههه منظورم این نبود!
کوک:اکی پس ات!
ات:افرین
کوک:ماه دیگه یک سفر کاری دارم...باید همراهم باشی
ات:هن؟اووو...یعنی بله؟
کوک:(خندید)باید دوباره تکرارش کنم؟
ات:نه...هیچی ولش...
کوک:اکی...امروز باری که سفارش دادیم میرسه...
ات:خب؟به عنم
کوک:بهتره با رئیست درست صحبت کنی...برای خودت میگم
ات:عاممم ببخشید...خب من باید چیکار کنم اقای جئون؟
کوک:باید نظارت کنی
ات:نظارت؟پس تو اینجا گاوی؟...نهههه ببخشید...منظورم اینه که شما اینجا چیکار میکنین؟
کوک:باید به کار های مهمتری برسم
ات:اکیه..الان باید چیکار کنم؟
کوک:فعلا کار خاصی نداریم...
ات:میتونم استراحت کنم؟
کوک:استراحت؟از صبح مگه چیکار کردی که استراحت میخوای؟
ات:کوه کندم
کوک:اوو....(خندید)اکی استراحت کن...
۸.۵k
۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.