شخصی نزد شیخی رفت و از او پرسید خوابی دیدم بس هولناک چنان
شخصی نزد شیخی رفت و از او پرسید خوابی دیدم بس هولناک چنانکه از شدت ترس نام خویش از یاد ببردمی،
شیخ گفتا: بگو تا تعبیرش کنیم،
گفت: خواب دیدم آفتابه ای بر دست در تاریکی راه همی میروم و یازده خر از پشت با من همی آیند. و دنبال آن خرها گروه زیادی با سنگ ما را همی میزنند
یا شیخ تعبیر کن تا ارام گیرم
شیخ کمی به فکر فرو رفت و دستی به موهای سفیدش کشید و بخندید و بگفت .
اینک همه چیز را دانستم...
تو مربی تیم پرسپولیس می باشی و آن یازده خر یازده بازیکن تو می باشد که دنبالت می آمدند و آن گروه که بر شما سنگ میزدندی طرفداران شما می باشند . و آن آفتابه جام قهرمانی شماست و در ۲۵ اردیبهشت تعبیر خواهد شد.
:-D
شیخ گفتا: بگو تا تعبیرش کنیم،
گفت: خواب دیدم آفتابه ای بر دست در تاریکی راه همی میروم و یازده خر از پشت با من همی آیند. و دنبال آن خرها گروه زیادی با سنگ ما را همی میزنند
یا شیخ تعبیر کن تا ارام گیرم
شیخ کمی به فکر فرو رفت و دستی به موهای سفیدش کشید و بخندید و بگفت .
اینک همه چیز را دانستم...
تو مربی تیم پرسپولیس می باشی و آن یازده خر یازده بازیکن تو می باشد که دنبالت می آمدند و آن گروه که بر شما سنگ میزدندی طرفداران شما می باشند . و آن آفتابه جام قهرمانی شماست و در ۲۵ اردیبهشت تعبیر خواهد شد.
:-D
۶.۳k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.