love p 11
در اتاقم رو باز کردم . از پله ها رفتم پایین و از تو جا کفشی کتونی های مشکیم رو برداشتم . خواستم در خونه رو باز کنم که صداش بلند شد .
م سوآ : بری دیگه برنگردی
خوب منم آدمم عصبانی شدم . تقصیر اونه که من الان اینجام . نفس عمیقی کشیدم .
+ * ولی امیدوارم یه روزی برسه که همه بدونن بچه ها ، برای برآورده کردن آرزوها و خواسته های پدرها مادر ها نیستن . پس اگه از بچه دار شدن فقط طرز تهیه اش رو بلدن ، یا اون کار رو نکنین یا از کاندوم استفاده کنین *
یکی از پاهام رو آوردم بالا تا کفشم رو بپوشم . منتظر بودم چیزی بگه ، ولی کاملا سکوت کرده بود . اون یکی پام هم بالا اوردم آوردم . خم شدم تا بند کفشام رو ببندم .
خوب واقعا راست میگفتم *اونا خودشون بچه ها رو به زندگی میارن و بعد خودشون حق زندگی کردن رو ازشون میگیرن *
خب درسته عمل ساده ای است ، اما برای اون بچه خیلی پر زجره .
در خونه رو باز کردم . تا پام رو از در خونه بیرون گذاشتم ، حس بدی گرفتم . انگار دلم لرزید .
آروم قدم برداشتم . فکر کنم باید دنبال یه ماشین مدل بالا میگشتم . آخه خب شنیده بودم خیلی پولداره .
اینور اونور رو نگاه کردم . از شانس خوب من امروز هرچی ماشین مدل بالا و خفن بود اونجا پارک کرده بود.
صدای زنگ گوشیم از توی کیفم بلند شد . زیپ کیفم رو باز کردم و موبایلم رو از توش در آوردم .
رمزش رو زدم . ناشناس بود . جواب دادم .
+ بله ؟
_ سمت چپت فورد موستانگ مشکی رنگ ( سرد )
و بعد قطع کرد .
فکر کنم تهیونگ بود . چون ماشین شناسیم اصلا خوب نبود ، فقط دنبال یه ماشین مشکی میگشتم . تازه یادم اومد گفت سمت چپ ، با این اوصاف سمت چپم رو دیدم . یه ماشیت مشکی رو دیدم . خیلی هم خفن بود .
به طرفش رفتم ، اما مطمعن نبودم مال تهیونگ باشه . رفتم نزدیکش که شیسه ی ماشین پایین اومد و قامت تهیونگ نمایان شد .
- سوار شو ( سرد )
در ماشین رو باز کردم و نشستم توش .
دوباره نگاهش کردم .
یه دست کت و شلوار مشکی خیلی رسمی ، موهای مرتب که روی صورتش ریخته، کفش های تمیز و واکس زده ، عینک افتابی و یه ساعت خیلی گرون قیمت .
استایل ساده و در این حال پر جزئیات و همچنین گرون قیمت بود .
یه لحضه من تقریبا محوش شده بودم . به خودم اومدم .
در کیفم رو باز کردم که هندزفریم رو بردارم که :
- اسمت سوا بود درسته ؟ ( سرد )
یعنی اون حتی اسمم رو هم درست نمیدونست و میخواست باهام ازدواج کنه؟ قطعا یه دلیلی داره .
میخواستم جواب بدم که یکم هول شدم .
صدام رو صاف کردم .
+ اره ( خیلی سرد )
ببخشید به خاطر امتحانات مجبورم دیر دیر بزارم 😭😭
این پارت شرط نداره 💜💜
م سوآ : بری دیگه برنگردی
خوب منم آدمم عصبانی شدم . تقصیر اونه که من الان اینجام . نفس عمیقی کشیدم .
+ * ولی امیدوارم یه روزی برسه که همه بدونن بچه ها ، برای برآورده کردن آرزوها و خواسته های پدرها مادر ها نیستن . پس اگه از بچه دار شدن فقط طرز تهیه اش رو بلدن ، یا اون کار رو نکنین یا از کاندوم استفاده کنین *
یکی از پاهام رو آوردم بالا تا کفشم رو بپوشم . منتظر بودم چیزی بگه ، ولی کاملا سکوت کرده بود . اون یکی پام هم بالا اوردم آوردم . خم شدم تا بند کفشام رو ببندم .
خوب واقعا راست میگفتم *اونا خودشون بچه ها رو به زندگی میارن و بعد خودشون حق زندگی کردن رو ازشون میگیرن *
خب درسته عمل ساده ای است ، اما برای اون بچه خیلی پر زجره .
در خونه رو باز کردم . تا پام رو از در خونه بیرون گذاشتم ، حس بدی گرفتم . انگار دلم لرزید .
آروم قدم برداشتم . فکر کنم باید دنبال یه ماشین مدل بالا میگشتم . آخه خب شنیده بودم خیلی پولداره .
اینور اونور رو نگاه کردم . از شانس خوب من امروز هرچی ماشین مدل بالا و خفن بود اونجا پارک کرده بود.
صدای زنگ گوشیم از توی کیفم بلند شد . زیپ کیفم رو باز کردم و موبایلم رو از توش در آوردم .
رمزش رو زدم . ناشناس بود . جواب دادم .
+ بله ؟
_ سمت چپت فورد موستانگ مشکی رنگ ( سرد )
و بعد قطع کرد .
فکر کنم تهیونگ بود . چون ماشین شناسیم اصلا خوب نبود ، فقط دنبال یه ماشین مشکی میگشتم . تازه یادم اومد گفت سمت چپ ، با این اوصاف سمت چپم رو دیدم . یه ماشیت مشکی رو دیدم . خیلی هم خفن بود .
به طرفش رفتم ، اما مطمعن نبودم مال تهیونگ باشه . رفتم نزدیکش که شیسه ی ماشین پایین اومد و قامت تهیونگ نمایان شد .
- سوار شو ( سرد )
در ماشین رو باز کردم و نشستم توش .
دوباره نگاهش کردم .
یه دست کت و شلوار مشکی خیلی رسمی ، موهای مرتب که روی صورتش ریخته، کفش های تمیز و واکس زده ، عینک افتابی و یه ساعت خیلی گرون قیمت .
استایل ساده و در این حال پر جزئیات و همچنین گرون قیمت بود .
یه لحضه من تقریبا محوش شده بودم . به خودم اومدم .
در کیفم رو باز کردم که هندزفریم رو بردارم که :
- اسمت سوا بود درسته ؟ ( سرد )
یعنی اون حتی اسمم رو هم درست نمیدونست و میخواست باهام ازدواج کنه؟ قطعا یه دلیلی داره .
میخواستم جواب بدم که یکم هول شدم .
صدام رو صاف کردم .
+ اره ( خیلی سرد )
ببخشید به خاطر امتحانات مجبورم دیر دیر بزارم 😭😭
این پارت شرط نداره 💜💜
۳.۱k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.