قهوت رو حاضر کردم،سرد شد و نرسیدی
قهوت رو حاضر کردم،سرد شد و نرسیدی
روی کاناپهای نشستم که هیچوقت جای خالیش رو پر نکردی
آغوشم باز بود،اما هیچوقت نبودی تا با روحت پرش کنی
دوستت داشتم...اما نبودی،هیچوقت نبودی
خواستم ببوسمت،عقب کشیدی
خواستم باهات باشم،اما به ساعت نگاه کردی و گفتی که دیرت شده...طوری دیرت شده بود که سالها برنگشتی.
خواستم دردامو بهت نشون بدم اما طوری چشمات رو بستی که انگار هیچوقت من رو ندیدی
زخمام رو بهت نشون دادم اما بهجای مرهم شدن خودت یه زخمِ عمیقتر و تلختر شدی...
من اونو دوسش ندارم،اما اون برام کافیه...برای تمومِ زندگیم
من دوسش نداشتم...اما بهجای تو داشتمش
پس الان حق نداری جلوم وایسی و بهم بگی که تنم بویِ عطرِ اونو میده وقتی خودت برای آخرینبار بغلم نکردی که عطرم روی تنت یادگاری نمونه!
روی کاناپهای نشستم که هیچوقت جای خالیش رو پر نکردی
آغوشم باز بود،اما هیچوقت نبودی تا با روحت پرش کنی
دوستت داشتم...اما نبودی،هیچوقت نبودی
خواستم ببوسمت،عقب کشیدی
خواستم باهات باشم،اما به ساعت نگاه کردی و گفتی که دیرت شده...طوری دیرت شده بود که سالها برنگشتی.
خواستم دردامو بهت نشون بدم اما طوری چشمات رو بستی که انگار هیچوقت من رو ندیدی
زخمام رو بهت نشون دادم اما بهجای مرهم شدن خودت یه زخمِ عمیقتر و تلختر شدی...
من اونو دوسش ندارم،اما اون برام کافیه...برای تمومِ زندگیم
من دوسش نداشتم...اما بهجای تو داشتمش
پس الان حق نداری جلوم وایسی و بهم بگی که تنم بویِ عطرِ اونو میده وقتی خودت برای آخرینبار بغلم نکردی که عطرم روی تنت یادگاری نمونه!
۱.۸k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.