ازدواج اجباری پارت۹
رفتم از تو کمد یه لباس برداشتم کوکم اومد لباس عوض کرد که رفتیم سوار ماشین شدیم که کوک گفت
کوک: رژتو پاک کن
ا/ت: منم رژمو از تو کیفم برداشتم مو
ا/ت: باشه
کوک: اون چیه؟
ا/ت:رژ
بعداز این که این حرفو زدم آینه رو باز کردمو رژمو زدم
کوک: داری شوخی می کنی دیگه
ا/ت: مگه من با تو شوخی دارم عزیزم
کوک: نزار با صورت خونی پپرمت خونه بابات اینا
ا/ت: ببر ببین داداشم چی کارت می کنه
ا/ت: بعد حرف من راه افتاد بعد چند دقیقه رسیدیم ته دم در وایساده بود تا دیدمش دویدم بقلش
ته: سلام کوچولو می بینم بدونه من ازدواج کردی
ا/ت: سلام بریم تو
ا/ت: بعد سلام مامانم اشاره کرد برم تو آشپز خونه منمرفتم
م.ا/ت: خب چی شد چی کار کردین
ا/ت: شما اگه به فکر من بودین منو به او عوضی نمی دادین
م.ا/ت: عزیزم میدونی که نمی تونم روی حرف بابات نه بیارم تو به خاطر شرکت این کارو کردی
ا/ت: لباسمو زدم کنار و گفتم بخاطر او شرکت زندگی من نا بود شد
همون مقه ته از پشته سرم اومد وگفت
ته : اون عوضی دست رو تو بلند کرده
تا این حرفو زد رفت بیرونو شروع کرد به زدن کوک
ته: عوضی برو گمشو
ته: گمشو تا بیشتر کتکت نزدم
از زبان ا/ت
کوک که داشت می رفت منم باش رفتم
سه ماه بعد
از زبان ا/ت
دیدم یکی زنگ میزنه دیدم ته درو باز کردم دید با یه دسته گل اومد تو
ته : ملومه اومدم منت کشی نه
ا/ت: آره ملومه اینم ملومه زود گول خوردم بیا تو
ته : نه تا کوک نیومده من برم
ا/ت: بعد از رفتن ته چند ساعت تنها بودم که کوک اومد
بعد هم بهم گفت که دارم مامان میشم
خب این فیک تموم شد امیدوارم خوشتون امده باشه ولی یه فیک از جیهوپ تو راه😭😭😭😭
کوک: رژتو پاک کن
ا/ت: منم رژمو از تو کیفم برداشتم مو
ا/ت: باشه
کوک: اون چیه؟
ا/ت:رژ
بعداز این که این حرفو زدم آینه رو باز کردمو رژمو زدم
کوک: داری شوخی می کنی دیگه
ا/ت: مگه من با تو شوخی دارم عزیزم
کوک: نزار با صورت خونی پپرمت خونه بابات اینا
ا/ت: ببر ببین داداشم چی کارت می کنه
ا/ت: بعد حرف من راه افتاد بعد چند دقیقه رسیدیم ته دم در وایساده بود تا دیدمش دویدم بقلش
ته: سلام کوچولو می بینم بدونه من ازدواج کردی
ا/ت: سلام بریم تو
ا/ت: بعد سلام مامانم اشاره کرد برم تو آشپز خونه منمرفتم
م.ا/ت: خب چی شد چی کار کردین
ا/ت: شما اگه به فکر من بودین منو به او عوضی نمی دادین
م.ا/ت: عزیزم میدونی که نمی تونم روی حرف بابات نه بیارم تو به خاطر شرکت این کارو کردی
ا/ت: لباسمو زدم کنار و گفتم بخاطر او شرکت زندگی من نا بود شد
همون مقه ته از پشته سرم اومد وگفت
ته : اون عوضی دست رو تو بلند کرده
تا این حرفو زد رفت بیرونو شروع کرد به زدن کوک
ته: عوضی برو گمشو
ته: گمشو تا بیشتر کتکت نزدم
از زبان ا/ت
کوک که داشت می رفت منم باش رفتم
سه ماه بعد
از زبان ا/ت
دیدم یکی زنگ میزنه دیدم ته درو باز کردم دید با یه دسته گل اومد تو
ته : ملومه اومدم منت کشی نه
ا/ت: آره ملومه اینم ملومه زود گول خوردم بیا تو
ته : نه تا کوک نیومده من برم
ا/ت: بعد از رفتن ته چند ساعت تنها بودم که کوک اومد
بعد هم بهم گفت که دارم مامان میشم
خب این فیک تموم شد امیدوارم خوشتون امده باشه ولی یه فیک از جیهوپ تو راه😭😭😭😭
۳۲.۸k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.