پرواز مرگ پارت ۲
داشتیم می رفتیم اتاق هامون که پرفسور مگانگال گفت : جولیت پاتر ، هرمانی گرنجر، هری پاتر، رونالد ویزلی باید دوباره گروهبندی باشند اشتباهی رخ داده است ،
مگانگال : هرمانی گرنجر
کلاه : ام ...... اسلیترین !
مگانگال : هری پاتر
کلاه : ........... اسلیترین برات جای بهترین پاتر !
مگانگال : جولیت پاتر
کلاه : همون اسلیترین بمونی بهتره خانم جوان !
مگانگال : رونالد ویزلی
کلاه : می دونم دلت می خواد پیش هری باشی ! اسلیترین
وقتی دوباره گروهبندی شدیم رفتیم به خوابگاه خودمان.
راهرو خوابگاه های اسلیترین این شکلی
دو راهرو روبه روی هم قرار داشت راهرو ۱ خوابگاه دخترانه راهرو ۲ خوابگاه پسرانه
من و پانسی و ویولت و هرماینی اتاق ۱۱ بودیم و دراکو و هری و رون و ویلیام اتاق روبه روی ما اتاق ۱۲ بودند .
شب ها ، من و پانسی و ویولت و هرمانی به خوابگاه پسرها می رفتیم . و می گفتیم و می خندیدیم !
از زبان پانسی :
قرار بود امشب هم مثل شب های دیگه بریم خوابگاه پسر ها ! شب شد ما رفتیم خوابگاه پسر ها و دیدیم دراکو و هری و رون و ویلیام دعواشون شده . قضیه اینجوری بود که :
قبل از اینکه ما بیایم :
دراکو : پاتح ! شایعه شده شب ها با ویولت می رین جنگل ممنوعه ! فکر کنم دلیل دیر رسیدنت سر زنگ اول این بوده !
رون : خفه شو مالفوی ! ( راوی : حالا مگه چی گفته دراکو فقت داره شایعات رو به گوش هری می رسونه ! )
و با این حرف رون دعوا شکل گرفت ! :|
مگانگال : هرمانی گرنجر
کلاه : ام ...... اسلیترین !
مگانگال : هری پاتر
کلاه : ........... اسلیترین برات جای بهترین پاتر !
مگانگال : جولیت پاتر
کلاه : همون اسلیترین بمونی بهتره خانم جوان !
مگانگال : رونالد ویزلی
کلاه : می دونم دلت می خواد پیش هری باشی ! اسلیترین
وقتی دوباره گروهبندی شدیم رفتیم به خوابگاه خودمان.
راهرو خوابگاه های اسلیترین این شکلی
دو راهرو روبه روی هم قرار داشت راهرو ۱ خوابگاه دخترانه راهرو ۲ خوابگاه پسرانه
من و پانسی و ویولت و هرماینی اتاق ۱۱ بودیم و دراکو و هری و رون و ویلیام اتاق روبه روی ما اتاق ۱۲ بودند .
شب ها ، من و پانسی و ویولت و هرمانی به خوابگاه پسرها می رفتیم . و می گفتیم و می خندیدیم !
از زبان پانسی :
قرار بود امشب هم مثل شب های دیگه بریم خوابگاه پسر ها ! شب شد ما رفتیم خوابگاه پسر ها و دیدیم دراکو و هری و رون و ویلیام دعواشون شده . قضیه اینجوری بود که :
قبل از اینکه ما بیایم :
دراکو : پاتح ! شایعه شده شب ها با ویولت می رین جنگل ممنوعه ! فکر کنم دلیل دیر رسیدنت سر زنگ اول این بوده !
رون : خفه شو مالفوی ! ( راوی : حالا مگه چی گفته دراکو فقت داره شایعات رو به گوش هری می رسونه ! )
و با این حرف رون دعوا شکل گرفت ! :|
۴.۵k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.