فیک عشق شانس تصادف قسمت ۳۷
ا ت ا تصمیم گرفت اصلا تهیونگ رو نبینه
رانا هم بانظر ات ا موافقت کرد و گفت دیگه تکرار نشه
همه خوابیدن و صبح رانا به ا ت ا گفت برو خرید
ا ت ا : باشه آماده شدی و رفتی
چند نفر دنبالت کردن اما لیندا متوجه نشد رفت داخل فروشگاه و چیزهای لازم را برداشت وحساب کرد
نزدیک های خوابگاه بودی
که اون چند نفر گونی انداختن روت و بردنت کیسه های خرید افتاد دم خوابگاه خورد به در خوابگاه اون آدم دزدها انداختن توی ماشین وبردنت
رانا: اومد بیرون نگاهی انداخت گفت زهرمار مگه مریضی یهو خرید هارو دید یه کاغذ داخل اش نوشته بود کمک منو دزدیدن
رانا:وای خدای من نهههه داد زدم
آنی : ترسیدم چی شده
تیارا : ای بابا بازم فالورهات کم شدن
رانا: خفه شو تیارا
لیندارو دزدیدن
آنی: چیییی غلط کردن
رانا هم بانظر ات ا موافقت کرد و گفت دیگه تکرار نشه
همه خوابیدن و صبح رانا به ا ت ا گفت برو خرید
ا ت ا : باشه آماده شدی و رفتی
چند نفر دنبالت کردن اما لیندا متوجه نشد رفت داخل فروشگاه و چیزهای لازم را برداشت وحساب کرد
نزدیک های خوابگاه بودی
که اون چند نفر گونی انداختن روت و بردنت کیسه های خرید افتاد دم خوابگاه خورد به در خوابگاه اون آدم دزدها انداختن توی ماشین وبردنت
رانا: اومد بیرون نگاهی انداخت گفت زهرمار مگه مریضی یهو خرید هارو دید یه کاغذ داخل اش نوشته بود کمک منو دزدیدن
رانا:وای خدای من نهههه داد زدم
آنی : ترسیدم چی شده
تیارا : ای بابا بازم فالورهات کم شدن
رانا: خفه شو تیارا
لیندارو دزدیدن
آنی: چیییی غلط کردن
۵.۳k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.