فیک یونگی زندگی درخشان
ات ویو : داشتم به این فکر میکردم که بهترین راهه که یونگی نیس بچه رو سقط کنم که یهو با صدای یونگی به خودم اومدم
یونگی : ات میری کنار برم دستشوییی
ات: البته برو
یونگی رف ولی
یونکی : اتتت تو تو حامله ایی
با جمله یونکی خون تو رگام یخ زد
ات: چی؟ نه
یونکی : پس این بیبی چکه کیه ؟
ات: اصن اره من حاملم بچه این رو حاملم کع قرار نیس هیچ ارثی بش برسه
یونگی: ات اینجوری نگو مگه همچی به ارثه
ات: به هر حال این بچه قرار نیس به دنیا بیاد
یونگی : ات چی میگی ؟؟
ات: میگم من قراره این بچه رو سقط کنم
یونگی : تو غلط میکنی
ات: به تو ربطی نداره برو پیش اون زنیکه بچه تو تو شکم اونه نه من بچه اصلی تو اونه
یونگی : ات این طوریی حرف نزن تو بچه منو سقط نمیکنی فهمیدی؟؟
ات: ...
یونگی : ات میری کنار برم دستشوییی
ات: البته برو
یونگی رف ولی
یونکی : اتتت تو تو حامله ایی
با جمله یونکی خون تو رگام یخ زد
ات: چی؟ نه
یونکی : پس این بیبی چکه کیه ؟
ات: اصن اره من حاملم بچه این رو حاملم کع قرار نیس هیچ ارثی بش برسه
یونگی: ات اینجوری نگو مگه همچی به ارثه
ات: به هر حال این بچه قرار نیس به دنیا بیاد
یونگی : ات چی میگی ؟؟
ات: میگم من قراره این بچه رو سقط کنم
یونگی : تو غلط میکنی
ات: به تو ربطی نداره برو پیش اون زنیکه بچه تو تو شکم اونه نه من بچه اصلی تو اونه
یونگی : ات این طوریی حرف نزن تو بچه منو سقط نمیکنی فهمیدی؟؟
ات: ...
۱۱.۰k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.