اسلاید اول لباس ات برا مهمونی
اسلاید اول لباس ات برا مهمونی
دوست دارم باباp10
از زبان ان
میشم بل
توی عمارتی بودم که کوک به کاراموزاش درس میده که کوک صدام کرد رفتم دفترش
+جونم باباییی
_😂 انگار عادت کردی ها
+آره دیگه بعضی وقتایادم میره که دیگه لازم نیست نقش بازی کنم باباجون
_خب حالا اناده ای اولین پروندتو بگیری
+از ۳ ماه پیش امادم
_خب این پروندشه اسمش کیم او ده هست یکی از دشمنامون امروز قراره بره به ی مهمونی و چنتا خبر از ما داره که ریخته توی فلش و قراره تو اون مهمونی فاش کنه ازت میخام بری نزدیکش شی فلشو بگیری ازش و نیستو نابودش کنی بعد موقع برگشت به خونش بکشیش
+اوکی این که آسونه
_فقط لطفا گیر نیوفت و مواظب باش و مهم تر آسیب نبین
+چشم بابای
ساعت ۸ مهمونیه ساعت ۵ وقت زیاده رفتم سمت اتاقی که کوک بهم داده رفتم ی لباس از داخل کمدی که اونجا داشتم برداشتم ی میکاپ کردم یه کلاه کیسم گذاشتم به میکاپ و گیریم یکم مدل گیافمو عوض کردم و راه افتادم سمت مهمونی رسیدن رفتم داخل مردرو پیدا کردم رفتم روبه روی میز اون مرده وایسادم و یکم عشوه ریختم ی فلشی از تو جیبش در آورد و به کسایی که پیشش بودن نشون داد
+حتما اونه
بعد چند گیم اومد کنارم و شروع کرد به حرف زدن باهاش گرم گرفتم و بدون اینکه بفهمه فلشو برداشتم ازش معذرت خواهی کردم و سمت سرویس رفتم زود فلشو زدم به گوشیم دیدم خودشه اونارو پاک کردم و فیلم یه خوک که داره میرینه رو زدم بش برگشتم پیشش و اروم جوری که نفهمه فلشو گذاشتم تو جیبش زیاد نگذشته بود که پا شد رفت واسه سخنرانی همونجا جیم زدم رفتم ترمز ماشینشو بریدم و قایم شدم
زیاد نگذشته بود یه دیدم با عصبانیت اومد بیرون و سوار ماشینش شد راهدافتادم دنبالش توی یه پیج رفت افتاد تو دره از بالای دره بش نگاه کردم عجب سگ جونی هنو نمرده رفتم پایین و تفنگم گرفتم سمتش و یه تیر تو مغزش خالی کردم میخاستم برم ولی خب باید یه لقب داشته باشم رژ گیلاسی زده بودم رفتم و گردنشو بوسیدم و رفتم سمت عمارت کاراموزه
+بابا جوووونمممم کارم تموم شد
_تو دو ساعت؟؟؟
+آریایی مرده خیلی هول بود بخاطر همین راحت کارمو کردم
+آفرین بت
_خب بیا اینم پولت
+جون بده ببینم جااااانننننن ۲ میلیون ونننننننن
_آره
دوست دارم باباp10
از زبان ان
میشم بل
توی عمارتی بودم که کوک به کاراموزاش درس میده که کوک صدام کرد رفتم دفترش
+جونم باباییی
_😂 انگار عادت کردی ها
+آره دیگه بعضی وقتایادم میره که دیگه لازم نیست نقش بازی کنم باباجون
_خب حالا اناده ای اولین پروندتو بگیری
+از ۳ ماه پیش امادم
_خب این پروندشه اسمش کیم او ده هست یکی از دشمنامون امروز قراره بره به ی مهمونی و چنتا خبر از ما داره که ریخته توی فلش و قراره تو اون مهمونی فاش کنه ازت میخام بری نزدیکش شی فلشو بگیری ازش و نیستو نابودش کنی بعد موقع برگشت به خونش بکشیش
+اوکی این که آسونه
_فقط لطفا گیر نیوفت و مواظب باش و مهم تر آسیب نبین
+چشم بابای
ساعت ۸ مهمونیه ساعت ۵ وقت زیاده رفتم سمت اتاقی که کوک بهم داده رفتم ی لباس از داخل کمدی که اونجا داشتم برداشتم ی میکاپ کردم یه کلاه کیسم گذاشتم به میکاپ و گیریم یکم مدل گیافمو عوض کردم و راه افتادم سمت مهمونی رسیدن رفتم داخل مردرو پیدا کردم رفتم روبه روی میز اون مرده وایسادم و یکم عشوه ریختم ی فلشی از تو جیبش در آورد و به کسایی که پیشش بودن نشون داد
+حتما اونه
بعد چند گیم اومد کنارم و شروع کرد به حرف زدن باهاش گرم گرفتم و بدون اینکه بفهمه فلشو برداشتم ازش معذرت خواهی کردم و سمت سرویس رفتم زود فلشو زدم به گوشیم دیدم خودشه اونارو پاک کردم و فیلم یه خوک که داره میرینه رو زدم بش برگشتم پیشش و اروم جوری که نفهمه فلشو گذاشتم تو جیبش زیاد نگذشته بود که پا شد رفت واسه سخنرانی همونجا جیم زدم رفتم ترمز ماشینشو بریدم و قایم شدم
زیاد نگذشته بود یه دیدم با عصبانیت اومد بیرون و سوار ماشینش شد راهدافتادم دنبالش توی یه پیج رفت افتاد تو دره از بالای دره بش نگاه کردم عجب سگ جونی هنو نمرده رفتم پایین و تفنگم گرفتم سمتش و یه تیر تو مغزش خالی کردم میخاستم برم ولی خب باید یه لقب داشته باشم رژ گیلاسی زده بودم رفتم و گردنشو بوسیدم و رفتم سمت عمارت کاراموزه
+بابا جوووونمممم کارم تموم شد
_تو دو ساعت؟؟؟
+آریایی مرده خیلی هول بود بخاطر همین راحت کارمو کردم
+آفرین بت
_خب بیا اینم پولت
+جون بده ببینم جااااانننننن ۲ میلیون ونننننننن
_آره
۶.۸k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.