پارت : ۱۳
پارت : ۱۳
جیمین: بیب سریع برو اتاقت و هر چی هم شد بیرون نیا باشه؟
ا.ت: باشه ( با ترس ) *دلم نمیخواست به به حرفاش گوش کنم ولی چاره ای نداشتم چون خودمم ترسیده بودم . به سمت اتاقم رفتم در رو محکم بستم و از پنجره به کسایی که وارد عمارت شدن نگاه میکردم ولی چقدر قیافه یکیشون آشنا بود یکم که نگاه کردم فهمیدم کوکه همون کسی که خیلی خوب باهام برخورد میکرد افراد کوک با افراد جیمین در گیر شده بودن و جیمین و کوک هم پی درگیری های لفظی بودن *
فلش بک میزنیم و میریم پیش جیمین و کوک :
جیمین: باخره کار خودتو کردی اره؟؟
کوک : نه من فقط اومدم چیزی که واسه منه رو بردارم و برم
جیمین : ا.ت برای منه حق نداری بهش حتی دست هم بزنی
کوک : پس چرا نمیذاری انتخاب کنه من یا تو ؟
جیمین : اون عاشق منه فقط کمی به زمان نیاز داره
کوک: هوم ولی این زمان رو باید عاشق من بشه نه توی احمق
جیمین : مثل اینکه تو نمیفهمی نباید به اموالم دست بزنی
کوک : .....
جیمین: بیب سریع برو اتاقت و هر چی هم شد بیرون نیا باشه؟
ا.ت: باشه ( با ترس ) *دلم نمیخواست به به حرفاش گوش کنم ولی چاره ای نداشتم چون خودمم ترسیده بودم . به سمت اتاقم رفتم در رو محکم بستم و از پنجره به کسایی که وارد عمارت شدن نگاه میکردم ولی چقدر قیافه یکیشون آشنا بود یکم که نگاه کردم فهمیدم کوکه همون کسی که خیلی خوب باهام برخورد میکرد افراد کوک با افراد جیمین در گیر شده بودن و جیمین و کوک هم پی درگیری های لفظی بودن *
فلش بک میزنیم و میریم پیش جیمین و کوک :
جیمین: باخره کار خودتو کردی اره؟؟
کوک : نه من فقط اومدم چیزی که واسه منه رو بردارم و برم
جیمین : ا.ت برای منه حق نداری بهش حتی دست هم بزنی
کوک : پس چرا نمیذاری انتخاب کنه من یا تو ؟
جیمین : اون عاشق منه فقط کمی به زمان نیاز داره
کوک: هوم ولی این زمان رو باید عاشق من بشه نه توی احمق
جیمین : مثل اینکه تو نمیفهمی نباید به اموالم دست بزنی
کوک : .....
۱۵.۱k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.