ویو ا.ت
از تو خیابون داشتم رد میشدم که یه سوزش بدی حس کردم و سیاهی....
...
ویو نامی
بزور تونستم چشمام رو باز کنم اول همه جا رو تار میدیدم تا اینکه بهتر شد دیدم یخ دکتر بالای سرمه سریع از جام بلند شدم و روی تخت نشستم
نامجون. من کجام؟
د. آقای کیم آروم باشین شما ضربه شدیدی بهتون وارد شده الان بهتون سرم وصل میکنم تا آروم شین.
یهو یادم افتاد که من تصادف کرده بودم
نامجون. دکتر
د. بله
نامجون. اون دختره ای که بهش زدم حالش خوبه اصلا اون کی بوده بهم بگین
د. اون دختر...وضیعت زخیمی داره و فکر نکنم بتونه حالا حالا بهوش بیاد
نامجون. حداقل بگین کی بوده
د. دقیق اسمش رو نمیدونم باید از پرستار بپرسم
نامجون. خب بپرسین
د. چند لحظه صبر کنید الان میرم
دکتر سرم رو بهم وصل کرد و از اتاق رفت بیرون و بعد از چند دقیقه اومد
د. اون دختر لی ا.ت بوده.
با چیزی که شنیدم چشمام گرد شد و سریع سیمرو از تو دستم کشیدم بیرون و از اتاق رفتم بیرون که نگهبانای اونجا اومدن و جلومو گرفتن
نگهبان. آقا چیکار میکنین بیمارستان رو گذاشتین رو سرتون شما مریض هستین لطفا برین سره جاتون
نامجون. نمیخوام من میخوام اون دختره رو ببینم
نگهبان. ایشون در حد مرگ هستن
نامجون. چی؟
نگهبان. من متسفام اما دارن جون خودشون رو از دست میدن
نامجون. یعنی...من باعث مرگ تمام زندگیم شدم
نگهبان. حالا نگران نباشین هنوز شانس هست
نامجون. درمانی نداره
نگهبان. ایشون فقط کم خونی دارن
نامجون. مم....مممن بهش میدم
نگهبان. گروه خونتون باید بخوره
نامجون. +A
نگهبان. ایشون -O هستند پس میتونین بهشون خون انتقال کنین
نامجون. باشه باشه فقط زودتر
و...
...
ویو نامی
بزور تونستم چشمام رو باز کنم اول همه جا رو تار میدیدم تا اینکه بهتر شد دیدم یخ دکتر بالای سرمه سریع از جام بلند شدم و روی تخت نشستم
نامجون. من کجام؟
د. آقای کیم آروم باشین شما ضربه شدیدی بهتون وارد شده الان بهتون سرم وصل میکنم تا آروم شین.
یهو یادم افتاد که من تصادف کرده بودم
نامجون. دکتر
د. بله
نامجون. اون دختره ای که بهش زدم حالش خوبه اصلا اون کی بوده بهم بگین
د. اون دختر...وضیعت زخیمی داره و فکر نکنم بتونه حالا حالا بهوش بیاد
نامجون. حداقل بگین کی بوده
د. دقیق اسمش رو نمیدونم باید از پرستار بپرسم
نامجون. خب بپرسین
د. چند لحظه صبر کنید الان میرم
دکتر سرم رو بهم وصل کرد و از اتاق رفت بیرون و بعد از چند دقیقه اومد
د. اون دختر لی ا.ت بوده.
با چیزی که شنیدم چشمام گرد شد و سریع سیمرو از تو دستم کشیدم بیرون و از اتاق رفتم بیرون که نگهبانای اونجا اومدن و جلومو گرفتن
نگهبان. آقا چیکار میکنین بیمارستان رو گذاشتین رو سرتون شما مریض هستین لطفا برین سره جاتون
نامجون. نمیخوام من میخوام اون دختره رو ببینم
نگهبان. ایشون در حد مرگ هستن
نامجون. چی؟
نگهبان. من متسفام اما دارن جون خودشون رو از دست میدن
نامجون. یعنی...من باعث مرگ تمام زندگیم شدم
نگهبان. حالا نگران نباشین هنوز شانس هست
نامجون. درمانی نداره
نگهبان. ایشون فقط کم خونی دارن
نامجون. مم....مممن بهش میدم
نگهبان. گروه خونتون باید بخوره
نامجون. +A
نگهبان. ایشون -O هستند پس میتونین بهشون خون انتقال کنین
نامجون. باشه باشه فقط زودتر
و...
۴.۰k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.