Part ¹³
Part ¹³
ا.ت ویو:
ا.ت سعیمو میکنم
و کوک سوار ماشین شد و رفت از دره حیاط عمارت کیم رد شدم و به دره اصلی عمارت رسیدم در زدم که بعد از چند مین یه خانم تقریبا مسن درو باز کرد
آجوما:بله دخترم؟
ا.ت:سلام برای استخدام اومدم
أجوما:اوه پس شما زنگ زده بودین برای استخدام؟
ا.ت:بله
آجوما:بفرمایید داخل
وارد عمارت شدم اون موقع که اومده بودم هیچ چیزی معلوم نبود ولی عمارت قشنگی بود
آجوما:لطفا همینجا بشینید تا من بیام
اون آجوما عه رفت و بعد از چند مین برگشت
آجوما: لطفا دنبالم بیاید
از جام بلند شدم و دنبالش رفتم رفتیم طبقه ی بالای عمارت و رسیدیم به اتاق آجوما عه در زد وقتی اجازه ورود دادن درو باز کرد و منم پشت سرش وارد اتاق شدم
آجوما:ارباب ایشون همونی هستن که برای استخدام اومدن
ذهن ا.ت: ارباب؟ شت فکر کنم قراره سختی زیادی بکشیم
تعظیم کوتاهی کردم که کیم گفت
ته:خب ما به اندازه ی کافی خدمه داریم و نیازی به کسی نداریم
ا.ت:ببخشید فکر کنم منظور منو خوب متوجه نشدین من برای دستیار شخصی میخوام استخدام بشم
همون جور که داشت قهوه شو میخورد یه نگاه ریزی بهم انداخت
ته:ولی من دستیار شخصی دارم
آجوما:ببخشید ارباب که وسط حرفتون میپرم ولی شما همین دیروز اون رو اخراج کردین
کیم همون جور که به من زل زده بود گفت
ته:آها پس یکی لازمه
و یه پوزخند زد
ته:بشینید تا قرارداد رو امضا کنم
ا.ت:چشم
ته:مدارک همراه تونه؟
ا.ت:بله
و دادم بهش یه نگاهی بهش انداخت
ته:خب میتونی از فردا اینجا کار کنی
بلند شدم و تعظیم کردم
ا.ت:خیلی ممنونم
ته:آجوما به یکی از خدمه ها بگو چیز های لازم رو به ا.ت بگن و عمارت و اتاقشون رو نشون بدن
آجوما:چشم ارباب
و همراه آجوما از اتاق خارج شدیم
ته ویو:.....
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای10
کامنت بالای20
منتظرم😎❤️
ا.ت ویو:
ا.ت سعیمو میکنم
و کوک سوار ماشین شد و رفت از دره حیاط عمارت کیم رد شدم و به دره اصلی عمارت رسیدم در زدم که بعد از چند مین یه خانم تقریبا مسن درو باز کرد
آجوما:بله دخترم؟
ا.ت:سلام برای استخدام اومدم
أجوما:اوه پس شما زنگ زده بودین برای استخدام؟
ا.ت:بله
آجوما:بفرمایید داخل
وارد عمارت شدم اون موقع که اومده بودم هیچ چیزی معلوم نبود ولی عمارت قشنگی بود
آجوما:لطفا همینجا بشینید تا من بیام
اون آجوما عه رفت و بعد از چند مین برگشت
آجوما: لطفا دنبالم بیاید
از جام بلند شدم و دنبالش رفتم رفتیم طبقه ی بالای عمارت و رسیدیم به اتاق آجوما عه در زد وقتی اجازه ورود دادن درو باز کرد و منم پشت سرش وارد اتاق شدم
آجوما:ارباب ایشون همونی هستن که برای استخدام اومدن
ذهن ا.ت: ارباب؟ شت فکر کنم قراره سختی زیادی بکشیم
تعظیم کوتاهی کردم که کیم گفت
ته:خب ما به اندازه ی کافی خدمه داریم و نیازی به کسی نداریم
ا.ت:ببخشید فکر کنم منظور منو خوب متوجه نشدین من برای دستیار شخصی میخوام استخدام بشم
همون جور که داشت قهوه شو میخورد یه نگاه ریزی بهم انداخت
ته:ولی من دستیار شخصی دارم
آجوما:ببخشید ارباب که وسط حرفتون میپرم ولی شما همین دیروز اون رو اخراج کردین
کیم همون جور که به من زل زده بود گفت
ته:آها پس یکی لازمه
و یه پوزخند زد
ته:بشینید تا قرارداد رو امضا کنم
ا.ت:چشم
ته:مدارک همراه تونه؟
ا.ت:بله
و دادم بهش یه نگاهی بهش انداخت
ته:خب میتونی از فردا اینجا کار کنی
بلند شدم و تعظیم کردم
ا.ت:خیلی ممنونم
ته:آجوما به یکی از خدمه ها بگو چیز های لازم رو به ا.ت بگن و عمارت و اتاقشون رو نشون بدن
آجوما:چشم ارباب
و همراه آجوما از اتاق خارج شدیم
ته ویو:.....
ادامه دارد
شرط:
لایک بالای10
کامنت بالای20
منتظرم😎❤️
۴.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.