♡سناریو-درخواستی ♡
*اون خالکوبی رو گردنش واییییی.....
وقتی سر جلسه هستن و براشون عکستو با لباس باز میفرستی
نامی:*عرق کرده سعی میکنه خودشو کنترل کنه
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
جین:*هی با دستش موهاشو عقب میده و حواسش اصلا به جلسه نیست
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
شوگا:*یهو با صدای بلند میگه :عاحح فاااا.... تو منو میکشی بلخره*خدا نکنه
به خودش میاد میبینه همه بهش زل زدن آب میشه میره زمین
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
جیهوپ:*کلافه شده و هی ساعتو نگا میکنه منتطره فقط اون جلسه کوفتی تموم شه بیاد خونه تا تورو......
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
جیمین:عاخ پاهاشو...هوفف نمیتونم...و حسابیییییی ش..............ق کرده بود(جان مادرتان گزارش نکنین🙏)
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
ته:با هزار تا بدبختی و اجازه و التماس بلخره موفق میشه از اون اتاق کوفتی بیاد بیرون و فقط به تو و نقشه به....دادنت فکر میکرد...
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
کوک:گفت کار فوری واسم پیش اومده و جلسه رو پیچوند تا بیاد پیشت
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
تولوخودا لایک کنین بیشتر از دو تا لایک ندارم 🥲🥲🥺پلیزز
وقتی سر جلسه هستن و براشون عکستو با لباس باز میفرستی
نامی:*عرق کرده سعی میکنه خودشو کنترل کنه
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
جین:*هی با دستش موهاشو عقب میده و حواسش اصلا به جلسه نیست
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
شوگا:*یهو با صدای بلند میگه :عاحح فاااا.... تو منو میکشی بلخره*خدا نکنه
به خودش میاد میبینه همه بهش زل زدن آب میشه میره زمین
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
جیهوپ:*کلافه شده و هی ساعتو نگا میکنه منتطره فقط اون جلسه کوفتی تموم شه بیاد خونه تا تورو......
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
جیمین:عاخ پاهاشو...هوفف نمیتونم...و حسابیییییی ش..............ق کرده بود(جان مادرتان گزارش نکنین🙏)
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
ته:با هزار تا بدبختی و اجازه و التماس بلخره موفق میشه از اون اتاق کوفتی بیاد بیرون و فقط به تو و نقشه به....دادنت فکر میکرد...
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
کوک:گفت کار فوری واسم پیش اومده و جلسه رو پیچوند تا بیاد پیشت
🪼🪼🪼🪼🪼🪼
تولوخودا لایک کنین بیشتر از دو تا لایک ندارم 🥲🥲🥺پلیزز
۱.۴k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.