بعد از چند دقیقه دستام دیگه داشتن سرد میشدن دستم بی حس بو
بعد از چند دقیقه دستام دیگه داشتن سرد میشدن دستم بی حس بودش
ا.ت. هعیییی کمککککک تورو خداا دستامو باز کنیدددد کممککککک
ته. چته
ا.ت. دستام دیگه جون ندارن
ته. دستتو باز میکنم ولی پاهاتو با زنجیر میبندم تا فرار نکنی.
داشت دستامو باز میکرد که دستمو محکم فشار داد و تعجب کردم و هیچی نگفتم تا اینکه دستم باز شد
ا.ت. هوففف اخیشش
حالا یه دونه از پاهام رو با زنجیر تنه چوب بست
ته. فکر فرار به ذهنت نرسه چون اگه فرار کنی بدتر میبینی
ا.ت. برو بابا
اون یارو چقدر شبیه تهیونگ بود نه بابا حتما توهم زدم تهیونگ الان خونشه راحت گرفته خوابیده ولی من بدبخت باید اینجا حبس بکشم رفتم پیش دیوار نشستم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم خسته شده بودم نمیدونم چند ساعته که اینجام
یه ربع بعد
ته ویو
داشتم میرفتم به ا.ت سر بزنم که دیدم خوابیده رفتم پیشش و پاهاشو باز کردم و بلندش کردم و آوردم تو اتاق خودم
و گذاشتمش رو تخت
چند دقیقه صبر کردم تا ا.ت بیدار بشه
ا.ت ویو
چشمامو باز کردم که با تهیونگ مواجعه شدم
ا.ت. تهیونگگگگ؟
ته. هوم خرس که ندیدی؟
ا.ت. یع..یعنی تو بودی ؟
ته. اره کاری رو که میخواستم انجام بدم این بود
ا.ت. اماا..برای چی منو اوردی اینجا.
ته. چون که دوست دارم و میخوام ماله من باشی
ا.ت. چیی اما بزور نمیتونی اینکارو کنی
ته. میتونم خوبشم میتونم حرف نباشه دیگه
ا.ت. ایشش
ته. باید به حرفام گوس کنی تا بعدا یه فکری برات کنم
ا.ت. باشه هرکاری بگی انجام میدم
ته. خب منو ببوس
ا.ت. هاانننننن؟
ته. گفتن منو ببوس
ا.ت. اماا
ته. اما نداره گفتی هرکاری بگم انجام میدی
ا.ت. باشهه
تهیونگ رو آروم بوسیدم و سریع ول کردم
.....
ا.ت. هعیییی کمککککک تورو خداا دستامو باز کنیدددد کممککککک
ته. چته
ا.ت. دستام دیگه جون ندارن
ته. دستتو باز میکنم ولی پاهاتو با زنجیر میبندم تا فرار نکنی.
داشت دستامو باز میکرد که دستمو محکم فشار داد و تعجب کردم و هیچی نگفتم تا اینکه دستم باز شد
ا.ت. هوففف اخیشش
حالا یه دونه از پاهام رو با زنجیر تنه چوب بست
ته. فکر فرار به ذهنت نرسه چون اگه فرار کنی بدتر میبینی
ا.ت. برو بابا
اون یارو چقدر شبیه تهیونگ بود نه بابا حتما توهم زدم تهیونگ الان خونشه راحت گرفته خوابیده ولی من بدبخت باید اینجا حبس بکشم رفتم پیش دیوار نشستم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم خسته شده بودم نمیدونم چند ساعته که اینجام
یه ربع بعد
ته ویو
داشتم میرفتم به ا.ت سر بزنم که دیدم خوابیده رفتم پیشش و پاهاشو باز کردم و بلندش کردم و آوردم تو اتاق خودم
و گذاشتمش رو تخت
چند دقیقه صبر کردم تا ا.ت بیدار بشه
ا.ت ویو
چشمامو باز کردم که با تهیونگ مواجعه شدم
ا.ت. تهیونگگگگ؟
ته. هوم خرس که ندیدی؟
ا.ت. یع..یعنی تو بودی ؟
ته. اره کاری رو که میخواستم انجام بدم این بود
ا.ت. اماا..برای چی منو اوردی اینجا.
ته. چون که دوست دارم و میخوام ماله من باشی
ا.ت. چیی اما بزور نمیتونی اینکارو کنی
ته. میتونم خوبشم میتونم حرف نباشه دیگه
ا.ت. ایشش
ته. باید به حرفام گوس کنی تا بعدا یه فکری برات کنم
ا.ت. باشه هرکاری بگی انجام میدم
ته. خب منو ببوس
ا.ت. هاانننننن؟
ته. گفتن منو ببوس
ا.ت. اماا
ته. اما نداره گفتی هرکاری بگم انجام میدی
ا.ت. باشهه
تهیونگ رو آروم بوسیدم و سریع ول کردم
.....
۵.۲k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.