مردی خواهد آمد که بیش از تمامیِ آدمیان دل و پروای آن باشد
مردی خواهد آمد که بیش از تمامیِ آدمیان دل و پروای آن باشدش که روحِ خویشتن را عریان ساخته و خود را یکسره وقـفِ ژرفترین پرسشهای بشری سازد. حتا اگر این پرسشگری راه به اندیشهی انهـدام و نـابودیاش کشاند. مردی که زندگی را در گسترهی کیهانیاش فراچنگ آورده؛ مردی که دردش رنجِ جهان است. اما بالاگرفتنِ آوای چنین زجـهای سیلِ خشمگینترین هجومِ آدمیان را به سویش روانه میسازد. جهانیان به بوی کـُشتار هزاربارهاش به خاکِ زار خواهند نشست آنگاه که برای اولین و آخرین بار طومارِ عالـِم را درهـم پیچیده و اینچنین بانگِ ناآشنای واپسین کلام طنینافکن شود: «حیات در بسا عوالم رودی خروشان را مانَد، لیک زندگی درین جهان چونان مـُرداب و ماندابی راکد است. ای تو که خطِ عـدم بر جبینت پیداست، تا کـِی به کنجِ بیهودگی نشستن؟ بشـارتت میدهـَم، به فتحی و تاجی، به نجاتی و چارهای: خود را بشـناس. بـیزاد و فـرزند باش و بگـذار تا بعـدِ رفـتنت، زمـین را آسـایشی باشد.»
پیتر وسل زاپف - واپسین مسیحا (پارهی پنجم)
پیتر وسل زاپف - واپسین مسیحا (پارهی پنجم)
۱۴.۱k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲