«Yakuza brothers»p2 «سازمان یاکوزا وشرکت مدلینگ»
بعد یک ماه*
= / ÷آرههههه آرههههه آرههههه عرررررررررررر بوگووووووو!!!
×م-مِما!
# ماما!
(کاگینیا و مانیا از ذوق آب میشن)
٪اوههه گوفتن مامااا!
$داداس تاتامی توفت ماما، بلی داداس اومنی توفت مِما!{داداش کاگامی گفت ماما،ولی داداش اومنی گفت مِما!(چونکه دندونش افتاده نمیتونه درست تلفظ کنه)}
=دیدی! پسرم قراره از پسرت قویتر باشه اینم یه دلیللللللل!
€یک دو سه شروع شد😑!
§عههه دعوا نکنید دعوا هاتون رو بس کنید![وی:کلاً شی-چین مظلومه:/ ]
€تو ول کن دیعیوا نیکینید دیعیوا نیکینید کشتی مارو با این مظلومیتت!
§خو بنظرت چجوری اونا رو از هم جدا کنیم؟!
€الآن نشونت میدم!*در آوردن آره برقی*اوی شما دوتااا!!!
(از بلندی صدا کاگینیا و مانیا دو متر میپرن اونورتر)
€اگه دوباره دعوا کنین، میکشمتون!*با لحن ترسناک*
= / ÷ چ-چ-چشم!
کریستوف_ببخشید مزاحم شما شدم، ارباب میخواهد با اربابان کوچک صحبت کند.
¥تلیس تلیس، پاپا تی میقاد اد ما؟{کریس کریس،بابا چی میخواد از ما؟(اینم دندونش افتاده🗿)}
@ به من اطلاع نداده اند. به هر حال گفتن که بروید، حتی آربابِ کوچک اومنی با کاگامی.
=چی؟ ولی اونا یه ماه شونه!
@ نمی دانم، به هر حال باید از حرف های او پیروی کنیم.
تو دفتر شینیون*
(تق تق تق)[وی:مثلاً صدای در زدن:/ ]
[[]]بفرمایید.{سرش تو پرونده و برگه هاست}
(بچها با کریستوف میان داخل)
بچها_روز بخیر اوتوساما
[[]]کریستوف، اومنی وکاگامی رو بده من اجازه رفتن داری.
(کریس-چین اومنی وکاگامی رو میده دست شینیون)
@ ممنون قربان، خسته نباشید!
[[]]*انگور کردن*
@ (لاقل یه سلامت باشید میگفتی😐😑)*ومیره*
بلخره، پدری که سرش همیشه شلوغ است دست از یه عالمه پرونده برمیدارد. به بچه ها با تکان دادن سرش میفهماند که روی مبل کنار میزش بنشینند.
[[]]حالتون خوبه؟
بچه ها_بله اوتوساما
#ب-ب-بابا!
×بهههه-بهههه-ءپااااااا!{منظور از"ءپااااااا"یعنی داره سعی میکنه بگه "بابا"}
[[]]به به، انگار که خیلی باهاشون کار کردن حرف بزنن،اگرچه تو این سن هیچ بچه ای بلد نیست صحبت کند ولی انگار نه انگار همتون یه معجزه هستین!
٪اریگاتو اوتوساما!
[[]]بچها، به من گوش کنید. میخوام باهاتون در رابطه با سازمان یاکوزا وشرکت مدلینگ"شی-بویی"حرف بزنم.
بچه ها_سازمان یاکوزا وشرکت مدلینگ؟؟؟
[[]]آره، نگاه کنید من یا کلا خانواده ی ما، باید یه شرکت مدلینگ اداره کنیم یعنی یه سری افراد رو بیاریم که لباس های قشنگی بپوشند وچند تا عکس ازشون میگیریم و اونا رو تو یه مجله میچسبونیم*یه مجله که پر عکس دختر ها وپسر ها درمیاره که از شرکت خودشه*مثل این که از شرکت خودمونه.
٪چقدر خوشگله!
&*شیرینی خوردن*اوهوم!
×غغغغغغغغغ{داره همون صداهایی رو درمیاره که بچه های کوچولو درمیارن دیگه فهمش با خودتونه:))) }
[[]]سوکا، ما تو ژاپن یه سری سازمان ها رو داریم که خلافکارن یعنی آدم بد هستن به قولتون، و اسمشون یاکوزا هست. وما هم این سازمانِ یاکوزا رو اداره میکنیم.
$ / ¥ینی فا آفم فد هستیم؟{یعنی ما آدم بد هستیم؟}
[[]]متأسفانه بله. میدونم شما در سنی هستین که این چیز ها رو نباید بدونید وباید از 10 سالگی به بالا این ها رو باید بهتون گفت ولی اشکالی نداره عادت میکنید
ادامه دارد...
♡یوووووو گایز چطورین آمیدوارم حالتون خوب باشه ببخشید مدتی نبودم این روزا هوا خیلی شدیده پیشمون و خب، دیشب سه ساعت فقط واسه اینکه نت رو برگردونیم واینکه چرا با اینکه بسته خریدیم نت برنگشت وقت تلف شد:)))
♡انشاالله اگه فردا خانممون تکلیف زیاد نداد یا خدا نکرده نت قطع شه پارت میدم:/
♡تا دیدار بعدی ماتانههههههههه💙🦋🥺
= / ÷آرههههه آرههههه آرههههه عرررررررررررر بوگووووووو!!!
×م-مِما!
# ماما!
(کاگینیا و مانیا از ذوق آب میشن)
٪اوههه گوفتن مامااا!
$داداس تاتامی توفت ماما، بلی داداس اومنی توفت مِما!{داداش کاگامی گفت ماما،ولی داداش اومنی گفت مِما!(چونکه دندونش افتاده نمیتونه درست تلفظ کنه)}
=دیدی! پسرم قراره از پسرت قویتر باشه اینم یه دلیللللللل!
€یک دو سه شروع شد😑!
§عههه دعوا نکنید دعوا هاتون رو بس کنید![وی:کلاً شی-چین مظلومه:/ ]
€تو ول کن دیعیوا نیکینید دیعیوا نیکینید کشتی مارو با این مظلومیتت!
§خو بنظرت چجوری اونا رو از هم جدا کنیم؟!
€الآن نشونت میدم!*در آوردن آره برقی*اوی شما دوتااا!!!
(از بلندی صدا کاگینیا و مانیا دو متر میپرن اونورتر)
€اگه دوباره دعوا کنین، میکشمتون!*با لحن ترسناک*
= / ÷ چ-چ-چشم!
کریستوف_ببخشید مزاحم شما شدم، ارباب میخواهد با اربابان کوچک صحبت کند.
¥تلیس تلیس، پاپا تی میقاد اد ما؟{کریس کریس،بابا چی میخواد از ما؟(اینم دندونش افتاده🗿)}
@ به من اطلاع نداده اند. به هر حال گفتن که بروید، حتی آربابِ کوچک اومنی با کاگامی.
=چی؟ ولی اونا یه ماه شونه!
@ نمی دانم، به هر حال باید از حرف های او پیروی کنیم.
تو دفتر شینیون*
(تق تق تق)[وی:مثلاً صدای در زدن:/ ]
[[]]بفرمایید.{سرش تو پرونده و برگه هاست}
(بچها با کریستوف میان داخل)
بچها_روز بخیر اوتوساما
[[]]کریستوف، اومنی وکاگامی رو بده من اجازه رفتن داری.
(کریس-چین اومنی وکاگامی رو میده دست شینیون)
@ ممنون قربان، خسته نباشید!
[[]]*انگور کردن*
@ (لاقل یه سلامت باشید میگفتی😐😑)*ومیره*
بلخره، پدری که سرش همیشه شلوغ است دست از یه عالمه پرونده برمیدارد. به بچه ها با تکان دادن سرش میفهماند که روی مبل کنار میزش بنشینند.
[[]]حالتون خوبه؟
بچه ها_بله اوتوساما
#ب-ب-بابا!
×بهههه-بهههه-ءپااااااا!{منظور از"ءپااااااا"یعنی داره سعی میکنه بگه "بابا"}
[[]]به به، انگار که خیلی باهاشون کار کردن حرف بزنن،اگرچه تو این سن هیچ بچه ای بلد نیست صحبت کند ولی انگار نه انگار همتون یه معجزه هستین!
٪اریگاتو اوتوساما!
[[]]بچها، به من گوش کنید. میخوام باهاتون در رابطه با سازمان یاکوزا وشرکت مدلینگ"شی-بویی"حرف بزنم.
بچه ها_سازمان یاکوزا وشرکت مدلینگ؟؟؟
[[]]آره، نگاه کنید من یا کلا خانواده ی ما، باید یه شرکت مدلینگ اداره کنیم یعنی یه سری افراد رو بیاریم که لباس های قشنگی بپوشند وچند تا عکس ازشون میگیریم و اونا رو تو یه مجله میچسبونیم*یه مجله که پر عکس دختر ها وپسر ها درمیاره که از شرکت خودشه*مثل این که از شرکت خودمونه.
٪چقدر خوشگله!
&*شیرینی خوردن*اوهوم!
×غغغغغغغغغ{داره همون صداهایی رو درمیاره که بچه های کوچولو درمیارن دیگه فهمش با خودتونه:))) }
[[]]سوکا، ما تو ژاپن یه سری سازمان ها رو داریم که خلافکارن یعنی آدم بد هستن به قولتون، و اسمشون یاکوزا هست. وما هم این سازمانِ یاکوزا رو اداره میکنیم.
$ / ¥ینی فا آفم فد هستیم؟{یعنی ما آدم بد هستیم؟}
[[]]متأسفانه بله. میدونم شما در سنی هستین که این چیز ها رو نباید بدونید وباید از 10 سالگی به بالا این ها رو باید بهتون گفت ولی اشکالی نداره عادت میکنید
ادامه دارد...
♡یوووووو گایز چطورین آمیدوارم حالتون خوب باشه ببخشید مدتی نبودم این روزا هوا خیلی شدیده پیشمون و خب، دیشب سه ساعت فقط واسه اینکه نت رو برگردونیم واینکه چرا با اینکه بسته خریدیم نت برنگشت وقت تلف شد:)))
♡انشاالله اگه فردا خانممون تکلیف زیاد نداد یا خدا نکرده نت قطع شه پارت میدم:/
♡تا دیدار بعدی ماتانههههههههه💙🦋🥺
۲.۵k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.