part=3
که یهو چشمم به شیر کاکائو خورد قدم کوتاه بود پس به زور سعی کردم خودمو بهش برسونم که بازم اون پسره ی مزاحم برش داشت (مزاحم عمته)
ا.ت: یاااا این یکیو که خودم اول دیدمش دیگه... پسش بده..
جیمین: تا تو باشی ادای منو در بیاری کوچولو!!
ا.ت: من کوچولو نیستمممم پسش بدهههه
ا.ت هی سعی میکرد شیر کاکائو رو از دست جیمین بگیره که اتفاقی پاش گیر کرد و افتاد روی جیمین..
ا.ت ویو :
حواسم نبود و افتادم روی پسره.. عه.. چقد از نمای نزدیک کراشه..صب کن ببینم.. من این یارو رو میشناسم؟... ای.. این.. دوست پسره ساناعه.. همون که امروز داشت با نگاش منو میخورد..
جیمین ویو :
خیلی دلم میخواست این دختره رو اذیت کنم خیلی کیوت بود.. یهو حواسش نبود و افتاد روم... وایییی... این.. اینکه ا.ته.. همون دختری که سانا میگفت خیلی بلبل زبونه..
جیمین: راحتی؟
ا.ت: چ.. چی؟ وای ببخشید
سریع بلند شدم و یه شیر توت فرنگی برداشتم بدو بدو به فروشنده گفتم حساب کنه و رفتم..
واییییی خدااااا من رو این کراش زدممممم چقد هات بود...
اما این دوست پسر یا ب قول خود سانا ددیشه.. بهترت نزدیکش نشم
به طرف خونه رفتم و خوراکی هارو رو میز چیدم به به..😋
(کوفتت بشه الهی)
جیمین ویو:
خواستم شیر کاکائو و نودل رو بهش بدم اما رفت.. به درک برام مهم نیس...
اما اون لبای پفکیش... چشمای قشنگش.. ای باباااا چه گیری کردیماااا
اصن میرم خونه.ـ.
پرش زمانی فردا صبح=
ا.ت ویو:
هعععی گوزگار.... دوباره صب شد..
و باید از عشقای حقیقی خودم دل بکنم...پتوی نرمم و تخت باوفام...(این خود منم)
پاشدم و رفتم دشویی و کارای لازم رو کردم یونیفرمم رو پوشیدم یه آرایش لایت کردم... صبحونمو خوردم و به سمت مدرسه حرکت کردم...
ادامه دارد...
ا.ت: یاااا این یکیو که خودم اول دیدمش دیگه... پسش بده..
جیمین: تا تو باشی ادای منو در بیاری کوچولو!!
ا.ت: من کوچولو نیستمممم پسش بدهههه
ا.ت هی سعی میکرد شیر کاکائو رو از دست جیمین بگیره که اتفاقی پاش گیر کرد و افتاد روی جیمین..
ا.ت ویو :
حواسم نبود و افتادم روی پسره.. عه.. چقد از نمای نزدیک کراشه..صب کن ببینم.. من این یارو رو میشناسم؟... ای.. این.. دوست پسره ساناعه.. همون که امروز داشت با نگاش منو میخورد..
جیمین ویو :
خیلی دلم میخواست این دختره رو اذیت کنم خیلی کیوت بود.. یهو حواسش نبود و افتاد روم... وایییی... این.. اینکه ا.ته.. همون دختری که سانا میگفت خیلی بلبل زبونه..
جیمین: راحتی؟
ا.ت: چ.. چی؟ وای ببخشید
سریع بلند شدم و یه شیر توت فرنگی برداشتم بدو بدو به فروشنده گفتم حساب کنه و رفتم..
واییییی خدااااا من رو این کراش زدممممم چقد هات بود...
اما این دوست پسر یا ب قول خود سانا ددیشه.. بهترت نزدیکش نشم
به طرف خونه رفتم و خوراکی هارو رو میز چیدم به به..😋
(کوفتت بشه الهی)
جیمین ویو:
خواستم شیر کاکائو و نودل رو بهش بدم اما رفت.. به درک برام مهم نیس...
اما اون لبای پفکیش... چشمای قشنگش.. ای باباااا چه گیری کردیماااا
اصن میرم خونه.ـ.
پرش زمانی فردا صبح=
ا.ت ویو:
هعععی گوزگار.... دوباره صب شد..
و باید از عشقای حقیقی خودم دل بکنم...پتوی نرمم و تخت باوفام...(این خود منم)
پاشدم و رفتم دشویی و کارای لازم رو کردم یونیفرمم رو پوشیدم یه آرایش لایت کردم... صبحونمو خوردم و به سمت مدرسه حرکت کردم...
ادامه دارد...
۶.۲k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.