تک پارتی ای ان و لینو وقتی باهم توی یک اتاق گیر میفتیم و

تک پارتی ای ان و لینو وقتی باهم توی یک اتاق گیر میفتیم و یهو چراغ ها می ره

(اول مال ای آن)
ا.ت:ای آنا من خیلی میترسم چیکار کنیم
ای آن:ت. فکر این بودم حالا که فرصت دارم حسمو به ا.ت بگم میتونم انجامش بدم یا نه که فهمیدم ا.ت داره گریه می‌کنه
ای آن:ا.ت چیشده؟
ا.ت:من خیلی میترسم😭
ای آن :اروم باش منم اینجام
ا.ت:ولی اگر نتوانیم از اینجا بریم بیرون چی
ای آن:میریم نگران نباش فقط قبلش..
ا.ت: چی شده
ای ان: حاضری دوست دختر من بشی؟🫣☺️
ا.ت تو شک فرو رفته
ا.ت:ولی من نمیدونممم
ای ان:اشکال نداره ولش کن
ا.ت:نه نه من میخوام دوست دخترت شممم
ای آن : واقعا ؟هورااا
ا.ت:هورااا
(و شروع یه بوسه ی طولانی)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
(حالا نوبت لینو عه)

لینو:اعصابم خورد بود چون این در باز نمیشد و از طرف دیگه خیلی استرس دادم چون با ا.ت تو یه اتاق گیر افتادم
ا.ت:وای من به لینو حس دارم و نمیدونم باید چیکار کنم خدایااا
لینو:ا.ت اروم باش
ا.ت :نمیتونممم چون باتو تو یه اتاقم نمیتونم
لینو :چی؟
ا.ت:لو رفتم که
لینو:ودف
ا.ت: خب لینو من بهت علاقه دارم میشه تو هم حستو بهم بگی؟
لینو:منم دوست دارم پیشی کوچولوی من
ا.ت:پس میشه دوست پسرم شی؟
لینو:چرا که نه
ا.ت :خب درو باز کن
لینو:میزاشتی یکم فضا رمانتیک میموند🫤
ا.ت:حالا بزار بعدا.


تامام